محسن اراکی

مصاحبه با آیت­ الله محسن اراکی : بازخوانی فقه نظام در منظومه قرآنی مقام معظم رهبری؛ تفسیر ساختاری و تحلیل اجتهادی از اندیشه حکمرانی اسلامی

مصاحبه با آیت­ الله محسن اراکی

عنوان مصاحبه: بازخوانی فقه نظام در منظومه قرآنی مقام معظم رهبری؛ تفسیر ساختاری و تحلیل اجتهادی از اندیشه حکمرانی اسلامی

 

بخش اول: مبانی قرآنی اندیشه حکمرانی اسلامی در منظومه فکری مقام معظم رهبری

پرسش ۱

در نگاه مقام معظم رهبری، قرآن چه جایگاهی در تولید نظریه حکمرانی اسلامی دارد و چگونه می‌تواند مبنای نظریه‌پردازی در فقه سیاسی معاصر واقع شود؟

پاسخ

در منظومه فکری مقام معظم رهبری، قرآن کریم نه‌تنها به‌عنوان کتاب هدایت فردی، بلکه به‌مثابه منبع بنیادین نظام‌سازی اجتماعی و بنیان‌گذار تمدن اسلامی نوین و منبع اصلی تولید نظریه حکمرانی اسلامی شناخته می‌شود.  معظم‌له در بیانات متعددشان تأکید دارند که «قرآن، نقشه جامع تمدن اسلامی است و اگر به آن رجوع نشود، هیچ‌گونه تحول ساختاری در حکمرانی اسلامی ممکن نخواهد شد.» این سخن، ناظر به آن است که قرآن صرفاً در سطح توصیه‌های اخلاقی یا احکام فردی متوقف نیست، بلکه واجد ظرفیت نظریه‌پردازی سیاسی، تمدنی و نظام‌ساز است.

این دیدگاه بنیادین مقام معظم رهبری را در سه رویکرد زیر می­توان دنبال کرد:

  1. قرآن به‌مثابه «منبع نظام‌ساز»

از منظر قرآنی، حاکمیت اصیل تنها از آنِ خداوند متعال است: «إِنِ الْحُکْمُ إِلَّا لِلَّهِ» ﴿یوسف: ۴۰﴾ «حکم و فرمان فقط از آنِ خداست.»

این اصل در نگاه رهبر معظم انقلاب، به معنای آن است که هیچ حکمرانی‌ای مشروع نیست مگر آن‌که منبع خود را از امر الهی و نظام توحیدی قرآن اخذ کند. مقام معظم رهبری در تفسیر این آیه، «حاکمیت الهی» را بنیاد اصلی نظام اسلامی می‌دانند؛ به‌طوری‌که همه اجزای آن باید ذیل «نظام ربوبی» معنا یابند.

این آیه محوری نه‌تنها بیان­کننده اصل تئولوژیک ولایت الهی، بلکه کلیدِ حکمرانی سیاسی است که در بیانات رهبری به‌عنوان مبنای تئوری‌پردازی فقه نظام مورد استناد قرار گرفته است. این برداشت مبنای اساسی را برای نظریه فقه نظام فراهم می‌آورد که بازنمایش نظام حکمرانی در قالب تفسیر ساختاری قرآن است. در «ادله نقلی حصر حاکمیت در ذات ربوبی»، به آیات دیگری نیز در تبیین ساختار حکمرانی قرآنی می­توان استناد کرد؛ مانند: «قُلِ اللَّهُمَّ مالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشاءُ» ﴿آل‌عمران: ۲۶﴾ «بگو: ای پروردگار، تویی که مالک حکومت هستی، و حکومت را به هر که بخواهی می‌بخشی.»

این آیات، به‌وضوح نشان‌دهنده آنند که «مالکیت سیاسی»، «مشروعیت حکمرانی»، «مشروعیت اطاعت» و «نظم اجتماعی» باید در پرتو وحی الهی بازتعریف شوند؛ همان‌گونه که در نظریه فقه نظام نیز محوریت دارد.

۲. انسجام منظومه قرآنی در حکمرانی

رهبر انقلاب بارها تأکید کرده‌اند که آیات قرآن مشتمل بر طراحی منسجم تمدنی‌اند. بر این اساس تمام آیات الهی در صدد ارائه یک طرح واحد متحدالاجزا هستند. این نگاه استراتژیک، مبنای نظریه سیاسی-قرآنی را شکل می‌دهد. مفاهیم قرآنی مانند ولایت، امت، عدالت و حکومت شکل­دهنده کلی ساختار نظریه فقه نظامند.

آیات قرآن دربردارنده ساختار مفهومی نظام حکمرانی‌اند. مفاهیمی چون حُکم، اَمر، تدبیر، ولایت، طاعَت، عبادت، ملک و هیمنه در ادبیات قرآنی، همگی ناظر بر سازوکارهای حکمرانی‌اند که در نظریه فقه نظام اسلامی جایگاه بنیادین دارند.

بیان رهبر معظم انقلاب در دیدار نخبگان دانشگاهی نیز موید این نگاه است، آنجا که فرمودند: «باید ساخت سیاسی جامعه اسلامی را از دل قرآن استخراج کرد، نه از مفاهیم وارداتی غرب.»

از این‌رو، ما با قرائت ساختاری از قرآن به‌مثابه «نقشه راه حکمرانی»، می‌توانیم به نظریه فقه نظام دست یابیم؛ نظریه‌ای که تمامیت حیات اجتماعی انسان را تحت پوشش دارد و از اخلاق و تربیت تا اقتصاد و سیاست را با رویکرد وحیانی، سامان می‌دهد.

۳. تأکید بر اجتهاد نظام‌مندِ قرآنی

مقام معظم رهبرى تفسیر قرآن را نه‌تنها به‌عنوان فهم کلمه‌به‌کلمه، بلکه به‌عنوان منبع استنباط نظام حکمرانی تلقی می‌کنند که می­توانیم آن را «اجتهاد نظام‌مند قرآنی» بنامیم. ایشان تصریح دارند: «این قرآن است که باید محور تبدیل از فقه فردی به فقه تمدنی شود؛ قرآن باید تبدیل شود به نقشه راه ساختار سیاسی جامعه اسلامی.» در این رویکرد، فهم آیات با نظر به الگوی ساختارمند حکمرانی ضروری است.

پرسش ۲

آیا می‌توان منظومه‌ای منسجم از اندیشه قرآنی رهبری در حوزه حکمرانی استخراج کرد؟ عناصر اصلی این منظومه چیست؟

پاسخ

بله، بی‌تردید می‌توان از اندیشه‌های قرآنی مقام معظم رهبری، منظومه‌ای منسجم و ساختارمند در حوزه حکمرانی اسلامی استخراج کرد؛ منظومه‌ای که هم از حیث مبانی نظری ریشه در آموزه‌های قرآنی دارد، و هم در ساحت کارکردی، الگوی سیاست‌گذاری و نظام‌سازی اسلامی را تبیین می‌کند.

در منظومه فکری حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، قرآن تنها یک متن مقدس برای تلاوت یا الهام فردی نیست، بلکه «کتاب اداره جامعه» است. ایشان در تفسیر آیه ﴿وَنَزَّلْنَا إِلَیْکَ الْکِتَابَ تِبْیانًا لِکُلِّ شَیْءٍ﴾ (نحل، ۸۹) این حقیقت را تبیین می‌فرمایند که قرآن مبنای تبیین همه شئون حیات اجتماعی انسان از جمله نظام سیاسی، اقتصادی و فرهنگی است.

در آثار و بیانات ایشان، عناصر اصلی منظومه قرآنی حکمرانی به شرح زیر قابل شناسایی است:

  1. توحید حاکمیتی

مقام معظم رهبری بر اساس آیات متعددی از جمله ﴿إِنِ الْحُکْمُ إِلَّا لِلَّهِ﴾ (یوسف، ۴۰) و ﴿لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ﴾ (تغابن، ۱) تاکید دارند که حاکمیت تنها از آنِ خداست و مشروعیت هر حکومتی در اسلام، مشروط به اتصال آن به ولایت الهی است.

حق حاکمیت فقط از آنِ خداست و این حاکمیت از طریق پیامبر و امام و در عصر غیبت از طریق فقیه جامع‌الشرایط اِعمال می‌شود. این رویکرد بنیادین، محور نظریه فقه نظام است؛ نظمی که ولایت فقیه را استمرار ولایت الهی معرفی می‌کند.

  1. مرجعیت تشریع

در اندیشه رهبری، قرآن به­عنوان منبع نهایی تشریع، چارچوب کلی سیاست‌گذاری اسلامی را ترسیم می‌کند. آیه ﴿فَاحْکُم بَیْنَهُم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ﴾ (مائده، ۴۹) مورد استناد ایشان است و تاکید دارند: «هر حکم و سیاستی که برخاسته از قرآن نباشد، مشروعیت ندارد.»

در فقه نظام اسلامی، ما به قرآن به­مثابه منشور کلی نظام سیاسی و اجتماعی نگاه می‌کنیم؛ نه صرفاً احکام فرعی.

  1. هدایت‌گر کلان جامعه

قرآن هدایت‌گر جامعه است، نه تنها در سطح اخلاق فردی، بلکه در سطح مدیریت کلان جامعه. در بیانات مقام معظم رهبری آمده که «پیام قرآن این است که اداره جامعه انسانی باید الهی باشد، نه صرفاً عقلانی و دنیوی.»
تدبیر کلان امور انسان باید بر اساس اراده الهی باشد؛ نه خواست اکثریت یا قراردادهای بشری.

  1. جایگاه ولیّ فقیه به‌مثابه نایب امام

در اندیشه قرآنی مقام رهبری، ولیّ فقیه استمرار حاکمیت الهی است، نه یک حاکم قراردادی صرف. ایشان در تفسیر «إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَاهَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاهَ وَهُمْ رَاکِعُونَ» (مائده، ۵۵) بر این نکته تأکید می‌فرمایند که «ولایت، مسئولیت اداره جامعه در جهت الهی است، نه صرفاً مدیریت اجرایی.» ولایت فقیه نه از باب نیابت سیاسی، بلکه از باب استمرار ولایت تشریعی خداوند است.

بخش دوم: فقه نظام در اندیشه قرآنی رهبری؛ چیستی، ساختار، تمایزها

پرسش ۳

فقه نظام در اندیشه مقام معظم رهبری چه ویژگی‌هایی دارد و چه تفاوتی با فقه فردی و فقه موضوع‌محور دارد؟

پاسخ

در اندیشه معظم‌له، فقه نظام، شمایی نوین از فقه است که علاوه بر تکلیف فرد، تکلیف کلان جامعه را نیز تحلیل و تبیین می‌کند. ایشان در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری تصریح فرموده‌اند: «فقه سیاسی در شیعه، سابقه‌اش از اولِ تدوین فقه است… حتّی قبل از آنکه فقه استدلالی در قرن سوم و چهارم تدوین بشود – در عهد روایات – فقه سیاسی در مجموعه فقه شیعه حضور روشن و واضحی دارد. … یک چیز جدید است و آن، نظام‌سازی بر اساس این فقه است؛ که این را امام بزرگوار ما انجام داد… بعد از امام، رفتار فقه‌مداریِ نظام‌ساز از طرف رهبری ادامه یافت.» (بیانات، ۱۷/۰۶/۱۳۹۰)

تفاوت فقه خرد و فقه نظام در سه عنصر موضوع، محمول و روش است. مکلف در فقه نظام، جامعه و فعل اجتماعی است و این فقه وظیفه تنظیم روابط اجتماعی را بر عهده دارد.

فقه نظام پاسخگوی عقل اجتماعی جمعی است و فقه نظام فقهی است که پاسخ‌گوی فعل کلان مکلّف است؛ فعل جامعه نه فرد. این نکته تمایز عمده فقه نظام از فقه رایج است. این تعریف نشان می‌دهد که فقه نظام، فراتر از نگرش تک‌مسئله‌ای یا تک‌موضوعی است؛ بلکه به بازشناسی نظام اجتماعی و ساختار حکمرانی می‌پردازد.

در اندیشه مقام معظم رهبری ویژگی‌های برای فقه نظام می­توان پیدا کرد:

  1. جامعیت ساختاری: رهبری بر این باورند که فقه امروز می‌تواند تمامی شئون زندگی را اداره کند، از عبادات تا سیاست، اقتصاد و فرهنگ. ایشان فرموده‌اند: «فقه اسلامی فقط طهارات و عبادات نیست؛ بلکه شامل همه ابعاد زندگی فردی و اجتماعی است.»
  2. نظام‌سازی تدریجی و تکاملی: فقه نظام‌ساز از دیدگاه ایشان نه قرار است یکباره ایجاد شود، بلکه به صورت تدریجی و با هم‌افزایی علوم حوزه انجام می‌گیرد.
  3. درون‌زایی از فلسفه سیاسی توحیدی: فقه نظام بر پایه جهان‌بینی توحیدی بنا شده است؛ توحیدی که نظام سیاسی و اجتماعی را هدایت می‌کند.

این ویژگی­ها برگرفته و متاثر از اندیشه قرآنی مقام معظم رهبری است. ایشان قرآن را منبع تولید نظام حکمرانی می‌دانند: «قرآن کتاب اداره جامعه است، تبیین‌کننده همه شئون تمدن اسلامی.» این دیدگاه پشتوانه قرآنی ساختار فقه نظام است که در آن، آیات مانند إِنَّ الْحُکْمُ إِلَّا لِلَّهِ (یوسف:۴۰) و فَاحْکُم بَیْنَهُم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ (مائده:۴۹) نقش راهبردی دارند، به‌طوری‌که فقیه در فرایند اجتهاد نظام‌ساز، از این آیات به‌عنوان خطوط کلی تدوین ساختار حکومتی استفاده می‌کند.

پرسش

از منظر قرآنی، چه مفاهیم و ساختارهایی (مانند ولایت، امت، شریعت، عدالت) در نظریه فقه نظام نقش بنیادی دارند و چگونه در اندیشه رهبری بازتعریف می‌شوند؟

پاسخ

در منظر معظم‌له، قرآن ناظر بر ساختاری کلی برای حکمرانی است که از مفاهیم بنیادینی همچون ولایت، امت، شریعت و عدالت تشکیل شده است. این مفاهیم نه به‌صورت منفرد بلکه در چارچوب یک منظومه منسجم قرآنی معنا می‌یابند. مولفه‌های تاثیرگذار این منظومه بر قرائت ایشان را می­توان چنین تعریف نمود:

  1. ولایت: استمرار حاکمیت الهی در قالب ولایت فقیه

قرآن در آیه إِنِ الْحُکْمُ إِلَّا لِلَّهِ (یوسف: ۴۰) بر حاکمیت مطلق خدا تأکید دارد. بر این اساس مقام معظم رهبری در در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری می­فرمایند: «اصل در جامعه اسلامی این است که حاکمیت مال خداست. کسی نمی‌تواند مدعی شود که از خود اختیار دارد.» ایشان این اصل را به صراحت بیان کرده‌اند که مشروعیت هر حکومتی باید در اتصال به ولایت الهی تأمین شود. این معنا در نگاه ایشان به ولایت فقیه تجلی می‌‌یابد و آن را استمرار حق الهی دانسته‌اند.

ولایت فقیه نه نیابت سیاسی، بلکه نایب تشریعی بالعرض برای تحقق حکومت الهی است

  1. امت: چارچوب اجتماعی و مشارکت همه‌جانبه

از دید مقام معظم رهبری «امت اسلامی آن جامعه‌ای است که وحدت دارد، رهبری الهی دارد، هدف الهی دارد، و بر اساس شریعت الهی حرکت می‌کند.» ایشان در بیانات خود بارها تأکید داشته‌اند که امت اسلامی نه تنها ساخت گروهی، بلکه آغازگر «نظم اجتماعی الهی» است. ایشان فرموده‌اند که مطالبه نظم اجتماعی بدون تعیین امام یا رهبر الهی امکان ندارد. این نگاه جدی به امت، در فقه نظام به معنای این است که موضوع فقه کلان، دیگر فرد نیست بلکه انسان جمعی تحت نظم وحیانی است.

  1. شریعت: مرجع تشریع و مبنای قانونگذاری

مقام معظم رهبری در محفل انس با قرآن فرمودند: «قرآن کتاب قانون، کتاب حکومت، کتاب اداره‌ جامعه و انسان است… این کتاب، برای زندگی ما، برنامه دارد.» قرآنی که می‌فرماید فَاحْکُم بَیْنَهُم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ (مائده: ۴۹) نشان می‌دهد سیاست نباید از چارچوب وحی خارج شود. مقام معظم رهبری بارها خاطر نشان کرده‌اند که هر سیاستی باید از قرآن نشئت بگیرد. این تفسیر به این معناست که همه درون‌ساختارهای حقوقی و قانون­گذاری در دولت شریعت‌محور باید شکل گیرد و «قرآن» منشور کلان قانون‌گذاری فقهی باشد.

  1. عدالت: محور هدف و آرمان فقه نظام

عدالت در نگاه قرآنی پایه و زمینه تحقق فقه نظام است. در نظام حکمرانی مقام معظم رهبری عدالت جایگاه ویژه­ای دارد. ایشان در دیدار اعضای مجلس خبرگان می­فرمایند: «عدالت اجتماعی جزو اصلی‌ترین اهداف نظام اسلامی است. اگر ما عدالت نداشته باشیم، اسلام را پیاده نکرده‌ایم.» همچنین در مراسم انس با قرآن، معظم‌له فرمودند: «در زمینه عدالت اجتماعی مشکلاتی داریم که راه حل آن قرآن است.» ایشان این عدالت را نصب‌العین تصمیم‌گیری مسئولان دانسته‌اند و معتقد‌اند عدالت نه صرفاً یک فضیلت اخلاقی، بلکه هدف میانی هویت تمدنی اسلام است.

عدالت، هدف شبکه نظریه‌پردازی و اجرای فقه جامعه‌ساز است. در این فضا و رویکرد تحلیل‌های مفصلی درباره رابطه قدرت و عدالت اجتماعی می­توان ارائه داد.

این ساختار چهارگانه، در کنار رویکرد قرآنی به عقلانیت، وحدت و معنویت، اکوسیستم نظریه فقه نظام را شکل می‌دهد. این منظومه نه شعاری، بلکه مبتنی بر قرآن، بیانات رهبری و تحلیل ساختاری منطبق با فقه نظام سیاسی اسلام تعریف شده و تبیین شده است.

بخش سوم: تفسیر ساختاری و روش اجتهادی در فهم قرآنی حکمرانی

پرسش ۵

رهبر انقلاب چگونه از «تفسیر ساختاری قرآن» برای طراحی الگوهای حکمرانی بهره می‌گیرند؟ تفاوت این رویکرد با روش‌های تفسیری سنتی چیست؟

پاسخ

مقام معظم رهبری قرآن را متن سیاست‌ساز تمدنی می‌دانند و بر تدبر ساختاری تأکید دارند؛ یعنی استخراج ساختار مفهومی حکمرانی از دل آیات. در نگاه معظم‌له، قرآن فقط کتاب توصیه نیست؛ بلکه منبع تبیین ساختار سیاست‌سازی است. ایشان تأکید دارند که نقش قرآن در حکمرانی، نقشی سیستم‌محور و تمدنی است نه صرفاً آموزه‌ای فردی. رهبر معظم انقلاب تصریح دارند: «آیات قرآن باید تدبر شود؛ ساختار مفهومی آن باید با شرایط اجتماعی امروز تطبیق‌های عمیق یابد، نه صرفاً دعا و توصیه.» در این رویکرد قرآن کریم نه صرفاً منبع فتاوی و آموزه‌های اخلاقی، بلکه نقشه کلان تمدن و ساختار حکمرانی اسلامی است.                معظم‌له بارها تأکید کرده‌اند: «قرآن، متنی پویا برای همه زمان‌ها و متن سیاست‌ساز برای حکمرانی اسلامی است.» یعنی قرآن را باید به‌مثابه چارچوبی ساختارمند برای طراحی نظام سیاسی و اجتماعی درک کرد، نه فقط مجموعه‌ای از احکام و مفاهیم فردی.

ایشان بر پایه آیاتی مانند آیه ۹۸ سوره نحل (کتابی برای بیان همه چیز) تأکید دارند که قرآن «طرح جامع تمدن است» و باید ساختار اجتماعی و سیاسی از آن استخراج شود. رهبر معظم انقلاب متذکر می‌شوند «قرآن، متنی پویا و تمدن‌ساز است. باید مفردات آن تدبر و ساختار معانی آن با شرایط زمان تطبیق داده شود.» این معنای تفسیر ساختاری است؛ یعنی استخراج چارچوب‌های مفهومی (ولایت، امت، عدالت، شریعت) برای تنظیم سازوکارهای حکمرانی.

بر این اساس، مقولات بنیادین رفتاری در قرآن با یکدیگر ارتباط دارند و نباید صرفاً تفسیری کلی خوانده شوند، بلکه باید در مقیاس ساختار قرآنی در حکمرانی تحلیل شوند. تفسیر ساختاری قرآن اساس استخراج مفاهیم کلان (ولایت، شریعت، عدالت، امت) و تبدیل آن به نظریه فقه نظام است. این تفسیر ساختاری، به نام «اجتهاد تمدنی» معروف است؛ به این معنا که:

  • اجتهاد صرفاً حکم‌یابی نیست، بلکه استنباط دانش اجتماعی و سیاسی از متن قرآن و روایات است؛
  • تفسیر واژگان (مثلاً حکومت، امامت، عدل) در چارچوب ساختار تمدنی صورت می‌گیرد؛
  • خروجی آن نه فقه فردی، بلکه فقه نظام‌ساز برای سیاست‌گذاری کلان است.

بر این اساس می­توان گفت «اجتهاد تمدنی قرآنی» زیربنای طراحی نظریه فقه نظام است.

بنابراین رهبر انقلاب قرآن را منبع نظام‌ساز حکمرانی قرار می­دانند؛ نه فقط منبع احکام فردی. این نگاه براساس عقلانیت قرآنی و اجتهاد تمدنی است و با رویکرد فقه نظام تطابق دارد.

اما در مورد تفاوت تفسیر ساختاری قرآن با روش‌های تفسیری سنتی به سه تفاوت کلیدی می­توان اشاره کرد:

  • هدف  در تفاسیر سنتی، فهم معنا و تفسیر آیه است ولی در تفسیر ساختاری، استخراج نظام سیاست‌گذاری و ساختار حکمرانی است.
  • روش  در تفاسیر سنتی، تفسیر جزءبه‌جزء (تفسیری، نقلی) است ولی در تفسیر ساختاری، تدبر مفهومی و تطبیق تمدنی (تدبر واژگان همراه با تطبیق ساختار اجتماعی و سیاسی) است.
  • دامنه تفسیر سنتی، فردی و اخلاقی (فرد و متن) ولی دامنه تفسیر ساختاری کلان، اجتماعی و سیاسی (کلان جامعه و نظام) است.

 

پرسش ۶

در چارچوب اجتهاد نظام‌مند قرآنی، چه تحولاتی در روش استنباط رخ می‌دهد؟ این تحول چگونه به تولید فقه حکمرانی منتهی می‌شود؟

پاسخ

در منظومه‌ اجتهادی حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای، اجتهاد نه‌تنها فرآیند استنباط احکام فردی، بلکه فرآیند تولید نظام اجتماعی و سیاسی اسلامی است. اجتهاد نظام‌مند قرآنی یعنی حرکت از فقه فردی به فقه تمدنی و حکمرانی، بر پایه متد اجتهاد جواهری؛ همان متدی که مقام معظم رهبری مکرراً بر آن تأکید دارند. آنچه ما از آن با عنوان اجتهاد نظام‌مند قرآنی یاد می‌کنیم، در واقع بازسازی روشمندِ فرآیند استنباط است، به‌نحوی که خروجی آن، فقه حکمرانی اسلامی باشد؛ فقهی ساختاری، تمدنی و سیاست‌ساز. اجتهادی که صرفاً به رفتار فردی مکلف بپردازد، هرچند ارزشمند، اما کفایت نمی‌کند؛ زیرا قرآن کریم، به‌تصریح معظم‌له، «کتاب زندگی»، «منشور هدایت جامعه» و «طرح جامع تمدن اسلامی» است.

اجتهاد در فقه نظام، به‌جای آن‌که به احکام خُرد افعال مکلفین بپردازد، به استخراج قواعد حاکم بر رفتار اجتماعی سازمان‌یافته‌ جامعه می‌پردازد؛ آن‌هم با تحلیل درونی از ساختار قرآن، سنت و مسلمات عقلی در قالب منظومه‌ای کلان.

معظم‌له در دیدار طلاب فاضل فرمودند: «اجتهاد، روش نظام‌مند درک و استنباط معارف از منابع نقلی و عقلی است؛ اگر این متُد درست آموخته شود، آن‌گاه ارزش‌های اخلاقی نیز درست استنباط می‌شوند.» این همان ایده‌ای است که فقه فردی را به سمت فقه کلانِ جامعه ‌محور هدایت می‌کند.

تحول در روش استنباط در چارچوب اجتهاد نظام‌مند قرآنی، به‌مثابه گامی بنیادین برای تولید «فقه حکمرانی»، نه‌تنها امری مطلوب، بلکه ضرورتی انکارناپذیر است. این نکته‌ای است که در بیانات مقام معظم رهبری نیز بارها مورد تأکید قرار گرفته است. معظم‌له تصریح دارند که فقه باید کارآمد، نظام‌ساز و تمدن‌ساز شود، و این مهم بدون بازسازی روش اجتهاد، قابل تحقق نیست.

این تحول دقیقاً با عبور از روش اجتهاد تجزیه‌ایِ خُردمحور به سمت روش اجتهاد شبکه‌ای و ساختاریِ نظام‌پرداز ممکن می‌گردد. تفاوت اصلی در روش استنباط میان فقه خُرد و فقه کلان، در آن است که فقه کلان با روش استنباط مستقیم و غیرمستقیم احکام شرعی، قواعد عام، ساختارهای نظام‌مند استنباط می‌کند. این روش نیازمند کشف رابطه‌های تلازمی میان احکام، قواعد و ساختارهاست.

در روش اجتهاد ساختاری، به جای استنباط حکم یک فعل فردی از یک آیه یا روایت، به ساختار کلان نگاه می‌کنیم. برای مثال، درباره عدالت اجتماعی، به جای صدور یک فتوا درباره زکات یا خمس، کل سیستم توزیع ثروت در جامعه اسلامی باید بر اساس آیات قرآن بازتعریف شود، همان‌گونه که رهبر انقلاب فرمودند: «ما اگر بخواهیم اسلام را درست بفهمیم، باید منظومه‌وار قرآن را بخوانیم. نگاه جزئی، ما را به معرفت درست دینی نمی‌رساند.»

در چارچوب اجتهاد نظام‌مند قرآنی، تحولاتی در روش استنباط رخ می­دهد که عبارتند از:

  1. تمرکز بر «موضوع اجتماعی» به‌جای «موضوع فردی» و تحول روش از جزئی‌نگری احکام به کلی‌نگری ساختاری: در فقه نظام، موضوع استنباط فقط مسائل مربوط به فرد نیست، بلکه ساختار جامعه، نظام قدرت و نظم اجتماعی است.

موضوع در فقه نظام، همان چیزی است که از آن به «مکلف کلان» تعبیر می‌کنیم … جامعه به رفتار جمعی نیاز دارد و این رفتار اجتماعی، حکم خاص خود را می‌طلبد. در واقع باید به سمت فقه نظام عبور کنیم. اجتهاد سنتی بیشتر معطوف به افعال مکلفین است (خُردنگر) ولی اجتهاد نظام‌مند ناظر به طراحی سیستم‌های کلان است: اقتصادی، سیاسی، فرهنگی است.

 

  1. برون‌رفت از استنباط صرف جزء به‌جزء به استباط ساختاری: در رویکرد اجتهاد تمدنی، فقیه باید ساختار واژگان قرآنی را مطالعه کند نه فقط هر آیه به‌تنهایی. به گمان معظم‌له، اجتهاد باید به سمت استخراج ساختارهای کلان حرکت کند نه صرفاً فتاوی اخلاقی یا فردی.

ایشان در دیدار اعضای شورای‌عالی حوزه‌های علمیه می­فرمایند: «امروز ما باید اجتهادی داشته باشیم که بتواند یک نظام اجتماعی جامع را اداره کند.»

  1. تدبّر سیاقی و نظم مفهومی و نظام‌مندسازی فقه با چارچوب‌های قرآنی: در روش اجتهادی جدید قرآن نقش کلیدی دارد. مقام معظم رهبری تأکید دارند که برای فهم درست قرآن باید به روابط مفهومی بین آیات توجه کرد، نه صرفاً به ظاهر لغوی. در این روش، قرآن نه‌تنها منبع فتوا، بلکه منبع طراحی نظام می‌شود. ایشان در دیدار با قاریان قرآن فرمودند: «اگر قرآن را منظومه‌وار نفهمید، معرفت دینی شما ناقص می‌ماند. آیات را باید با هم دید، تا نظام فکری قرآن ظاهر شود.»

«قرآن در کلیت خود طراحی تمدنی دارد و اهمیت دارد که فهم مقولات آن منسجم درک شود.»  «در قرآن مجموعه‌ای از ساختارهای معرفتی نهفته است که باید کشف شوند.»

  1. نگاه به آیات به­عنوان منشور سیاست‌گذاری تمدنی: این تحوّل در روش‌ استنباط، تولید فقه حکمرانی (نه صرفاً فقه فردی) را نتیجه می­دهد؛ یعنی فقهی که ساختارها، نهادها و سیاست‌گذاری اسلامی را سامان می‌دهد:
  • دریافت مفهوم «ولایت» از قرآن به معنای استمرار حاکمیت الهی توسط ولی فقیه؛
  • تحلیل مفهوم «امت» به‌مثابه زیست جمعی با مدیریت شرعی؛
  • فهم آیات عدالت، شریعت و امامت در راستای تثبیت نظم اجتماعی.

خروجی این روش «نظام عادلانه اسلامی» است؛ سیستمی که از «اجتماع الهی» حفاظت می‌کند و جامعه مصرف‌کننده را به جامعه امت تبدیل می‌نماید.

بنابراین، اجتهاد نظام‌مند قرآنی، همان‌گونه که در منظومه فکری مقام معظم رهبری آمده است، متضمن تحولی عمیق در روش‌شناسی استنباط است. این تحول، نقطه آغاز تولید «فقه حکمرانی» است؛ فقهی که نه‌تنها به «رفتار فردی مکلف» بلکه به «رفتار جمعی و ساختار نظام اسلامی» نظر دارد. این تحول، بازخوانی روش‌های کلاسیک با محوریت قرآن است، نه کنارگذاشتن آن‌ها. ما به تعبیر رهبری، در مرحله‌ نظام‌سازی اسلامی هستیم و بدون اجتهاد متناسب با این مرحله، نه فقه تمدنی خواهیم داشت، نه دولت اسلامی.

اگر این تحول روش‌شناختی به‌درستی صورت گیرد، فقه می‌تواند از فقه فردی به فقه تمدنی ارتقا یابد؛ و محصول آن، فقه حکمرانی اسلامی خواهد بود: فقهی که برای طراحی «نظام عدالت»، «نظام امنیت»، «نظام تربیت» و «نظام اقتصادی» اسلامی، ظرفیت و ابزار نظری دارد. بدون این تحول، نمی‌توان از مرحله‌ «انقلاب اسلامی» به مرحله‌ «تمدن اسلامی» عبور کرد. این اجتهاد است که باید این گذار را رهبری کند.

بخش چهارم: کارکردهای  نظریه فقه نظام در منظومه فکری مقام معظم رهبری

پرسش ۷

در چارچوب منظومه فکری مقام معظم رهبری، فقه نظام چگونه می‌تواند به طراحی نهادهای دینی ـ سیاسی و ساختارهای حکمرانی کمک کند؟

پاسخ

یکی از بنیادی‌ترین تحولات در اندیشه سیاسی اسلامی معاصر، ظهور نظریه «فقه نظام» در منظومه فکری مقام معظم رهبری (مدّظلّه‌العالی) است؛ نظریه‌ای که فقه را نه صرفاً مجموعه‌ای از احکام فردی برای مکلف، بلکه دستگاهی برای طراحی جامع ساختارهای حکمرانی می‌داند. این نظریه ریشه در نگاه ساختاری، منظومه‌ای و تمدنی به قرآن و روایات دارد؛ نگاهی که در بیانات مکرر مقام رهبری به‌وضوح منعکس شده است.

فقه نظام در این منظومه، تنها تبیین‌کننده‌ رفتار فرد نیست، بلکه چارچوب‌های کلان برای تنظیم روابط اجتماعی، نهاد دولت، امت اسلامی و ساختارهای دینی ـ سیاسی را از دل قرآن و سنت معصومان استخراج می‌کند. مقام معظم رهبری با تکیه بر «تفسیر نظام‌مند و ساختاری قرآن و سنت معصومین» و با تأکید بر ضرورت تأسیس نظامات اجتماعی از متن دین، نقش محوری برای فقه نظام قائل‌اند. ایشان تصریح می‌فرمایند: «اسلام فقط در پی اصلاح اخلاق فردی نیست، بلکه در پی ایجاد جامعه‌ صالح و نظام عادلانه است.» (بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان، ۱۳۸۲/۱۲/۲۲) و نیز می‌فرمایند: «اسلام فقط برای مسجد و نماز نیست؛ بلکه برای اداره‌ جامعه آمده است؛ اسلام آمده تا نظام‌سازی کند.»

این نگاه کلان، در قرآن با مفاهیمی همچون ولایت، امت، شریعت، قسط و امامت گره خورده است. چنان‌که در آیه ۲۵ سوره حدید آمده است: ﴿لَقَد أَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَیِّناتِ… وَأَنزَلنا مَعَهُمُ الکِتابَ وَالمِیزانَ لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسطِ
طبق این آیه، فلسفه بعثت انبیاء برپایی قسط از طریق تشریع و ایجاد ساختار قدرت است، نه صرفاً موعظه اخلاقی. در نتیجه، فقه نظامی که از این مبنا استنتاج می‌شود، باید فقه سازمان‌دهنده‌ نهادهای دینی ـ سیاسی باشد.

بر این اساس، فقه نظام مسئولیت طراحی و تأسیس نهادهایی مانند قوه قضائیه، قوه مجریه، ولایت امر، شوراها، نظام مالی و اقتصادی اسلامی، نظام امنیتی و دفاعی و حتی رسانه‌ دینی را بر عهده دارد. این مأموریت، اقتضای مستقیم نگاه منظومه‌ای به شریعت است. مقام معظم رهبری تأکید می‌کنند: «ما باید نظام‌سازی کنیم، یعنی از متن فقه، از دل معارف دینی و قرآنی، نظام اجتماعی و سیاسی و اقتصادی استخراج کنیم.» (بیانات در دیدار با اعضای مجلس خبرگان رهبری، ۱۳۹۰/۱۲/۱۸)

و در جای دیگری می‌فرمایند: «حوزه باید فقه نظام‌ساز را تقویت کند؛ یعنی به فقهی که بتواند برای اداره‌ جامعه ساختار ارائه دهد، نه فقهی که فقط بگوید این کار حلال است یا حرام.» (دیدار با طلاب حوزه علمیه، ۱۳۹۵/۶/۱۱)

در این منظومه، ما باید از «فقه رفتار فرد» عبور کرده و به «فقه ساختار» برسیم. مثلاً از فقه نماز که ناظر به فرد مکلف است، به فقه اقامۀ صلاه در جامعه و ایجاد جامعۀ پرستشگر خداوند و فقه نهادسازی در عرصه چون قضا، اقتصاد، سیاست یا رسانه گذر کنیم. این ساختارها در قرآن با منظومه‌ای هماهنگ و هدف‌دار تعریف شده‌اند.

به تعبیر دیگر، فقه نظام برخلاف فقه فردی که تنها به تنظیم ‌ روابط فردی مکلف و بیان حکم شرعی رفتار فردی می­پردازد، در پی طراحی نهادها و ساختارهایی است که روابط اجتماعی را مبتنی بر توحید، عدالت، ولایت و امت سامان دهد.

در این چارچوب، نهادسازی دینی–سیاسی از منظر رهبری سه ویژگی کلیدی دارد:

  1. توحید در حاکمیت: تنها خداوند منشأ مشروعیت حاکمیت است: ﴿إِنِ الْحُکْمُ إِلَّا لِلَّهِ (یوسف: ۴۰)
  2. ولایت الهی و امت‌محور: ولایت، امری اجتماعی و ساختاری است نه صرفاً شخصی؛ امت اسلامی باید در چارچوب ولایت الهی به صورت یکپارچه سازمان یابد.
  3. عدالت به‌مثابه غایت ساختارها: عدالت، مقصد تمامی نهادهاست؛ نه‌تنها عدالت قضایی، بلکه عدالت در قدرت، ثروت، اطلاعات و منزلت.

از نگاه مقام معظم رهبری، قرآن صرفاً کتابی برای فرد نیست؛ بلکه نقشه‌ جامع حکمرانی امت اسلامی است. بنابراین فقه قرآنی و نظام‌مند، باید به جای پرداختن صرف به احکام فردی، به طراحی نهادهای کارآمد و عادلانه برای امت و دولت اسلامی بپردازد. این همان چیزی است که می‌توان آن را «فقه ساختار‌ساز» نامید؛ فقهی که از متن قرآن، ساختار تولید می‌کند، نه فقط حکم فردی. در نهایت، اندیشه قرآنی مقام معظم رهبری به ما این مسیر را نشان می‌دهد که نهادهای دینی–سیاسی را از متن قرآن، سنت و عقل سامان دهیم. در این مسیر، فقه نظام نه یک گام تشریفاتی، بلکه ضرورتی اجتناب‌ناپذیر برای تمدن‌سازی اسلامی است.

پرسش ۸

آیا می‌توان اندیشه قرآنی مقام معظم رهبری را نقطه عزیمت خروج از «فقه انفعالی» و ورود به «فقه تمدنی و نظام‌ساز» دانست؟ شواهد این تحول چیست؟

پاسخ

رهبر معظم انقلاب اسلامی، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای (دام ظله)، با نگاهی کلان و منظومه‌ای، تفسیری ساختاری و تمدنی از قرآن ارائه کرده‌اند که به‌روشنی، نقطه عزیمت عبور از فقه انفعالی به سمت فقه تمدنی و نظام‌ساز به‌شمار می‌رود. این تحول بنیادین، نه تنها در روش استنباط بلکه در غایت، ساختار، و قلمرو فقه تجلی یافته است.

 

 

  1. تمایز «فقه انفعالی» و «فقه تمدنی»

فقه انفعالی، فقهی است که در برابر مسائل روز جامعه و حکومت، تنها به عدم مخالفت با حکم شرعی فردی اکتفا می­کند و مقطعی و مسئله‌محور عمل می‌کند. این فقه درگیر استفتائات جزئی، بدون طراحی کلان و فاقد افق تمدنی است. چنین رویکردی از فقدان نگاه راهبردی، ناتوانی در تحلیل ساختارها، و غیبت مأموریت‌گرایی اجتماعی در دین رنج می‌برد.

در مقابل، فقه تمدنی و نظام‌ساز، ناظر به طراحی «نظام‌واره‌های کلان» در حوزه‌های سیاست، اقتصاد، فرهنگ و عدالت اجتماعی است. این فقه، قرآن را کتابی برای اداره جامعه و نجات امت می‌داند، نه صرفاً احکام فردی.
رهبر انقلاب تصریح دارند: «امروز بیش از هر زمان دیگر، ما نیازمند فقهِ اداره جامعه، فقهِ نظام‌ساز هستیم. فقهی که فقط به مسائل فردی یا قضائی اکتفا نمی‌کند، بلکه تمدن‌سازی می‌کند.» (بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری، ۱۳۹۷/۱۲/۲۳)

  1. مبنای قرآنی این تحول

قرآن کریم، الگوی تمدنی جامعه اسلامی را به‌روشنی ترسیم کرده است؛ چنان‌که در آیه‌ ۴۱ سوره حج آمده:
﴿الَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاهَ وَآتَوُا الزَّکَاهَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ﴾ این آیه نه‌تنها به عبادت فردی، بلکه به ساخت اجتماعی دین‌مدار در شرایط قدرت اشاره دارد. مقام معظم رهبری درباره این آیه می‌فرمایند: «این آیه نقشه کلان نظام اسلامی را ترسیم می‌کند: تمکّن، اقتدار، اقامه نماز، زکات، امر به معروف، نهی از منکر؛ یعنی یک جامعه‌ مقتدر دینی.» (بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان، ۱۳۹۵/۰۶/۲۵)

در همین راستا، رهبری در جای دیگر می‌فرمایند: «قرآن را باید منظومه‌وار فهمید؛ قرآن، کتاب حکومت، جامعه، نجات امت و برنامه‌ زندگی است.» (بیانات در دیدار قاریان، ۱۳۸۸/۰۶/۲۶)

۳. اندیشه قرآنی رهبری؛ پل عبور  ار فقه خرد به فقه کلان

تحول در فقه، بدون بازگشت به قرآن و سنت معصومین با نگاه نو ممکن نیست. رهبر انقلاب، قرآن را منبع نظام‌ساز می‌دانند، نه صرفاً منبع استفتاء. ایشان تأکید دارند که حوزه‌های علمیه باید به سمت فقه تأسیسی کلان حرکت کنند؛ فقهی که با تفسیر ساختاری از قرآن، به تأسیس نهادها و ساختارهای حکمرانی اسلامی بپردازد.

این تحول، در بیانات ایشان با عباراتی دقیق بازتاب یافته است: «باید به قرآن به‌عنوان کتاب حکومت نگاه کرد. نباید قرآن فقط کتاب طهارت و نجاست باشد.» (بیانات در دیدار با قاریان، ۱۳۸۸/۰۶/۲۶)

۴. فقه تمدنی در خدمت نظام‌سازی

در این نگاه، فقه تمدنی، مسئول شکل‌دهی تمدن اسلامی است؛ فقهی که به طراحی نظام‌های سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، امنیتی و حتی رسانه‌ای می‌پردازد. به تعبیر رهبری: «فقه موجود باید وارد مرحله‌ فقه تمدنی شود؛ یعنی بتواند نظام‌سازی کند.» (بیانات در دیدار خبرگان رهبری، ۱۳۹۷/۱۲/۲۳)

بنابراین، آنچه در منظومه فکری مقام معظم رهبری دیده می‌شود، پل عبور از فقه خرد  ومسأله­ای به فقه کلان  نظام­ساز است؛ فقهی که نه در حاشیه تمدن، بلکه در مرکز تمدن‌سازی اسلامی قرار دارد.

بنابراین، در پاسخ به پرسش شما باید بگویم: بله؛ اندیشه قرآنی مقام معظم رهبری، به‌مثابه تفسیر ساختاری، آینده‌نگر و تمدنی از وحی الهی، نقطه عزیمت خروج از فقه انفعالی و ورود به منظومه فقه تمدنی و نظام‌ساز است.
اگر حوزه‌های علمیه بخواهند در گام دوم انقلاب اسلامی، نقش تاریخی و تمدنی خود را ایفا کنند، چاره‌ای جز ورود به این منظومه ندارند. بدون تحول در روش فقه، نمی‌توان تمدن ساخت؛ و این تحول، جز با بازگشت به قرآن به‌مثابه منبع ساختار، نظام و امت، ممکن نیست.

 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

پیمایش به بالا