محمّد صادق یوسفی مقدم

مصاحبه با حجت‌الاسلام والمسلمین دکترمحمّد صادق یوسفی مقدم با : الزامات  قرآنی تشکیل و استمرار حکومت اسلامی در عصر غیبت در اندیشه مقام معظم رهبری

مصاحبه با حجت‌الاسلام والمسلمین دکترمحمّد صادق یوسفی مقدم

موضوع مصاحبه: الزامات  قرآنی تشکیل و استمرار حکومت اسلامی

در عصر غیبت در اندیشه مقام معظم رهبری

بخش اول: پیوند دین، قرآن و سیاست در اندیشه قرآنی مقام معظم رهبری

پرسش ۱

جناب‌عالی با توجه به تخصص در حوزه تفسیر قرآن، نگاه کلان مقام معظم رهبری به نسبت دین، قرآن و سیاست را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

پاسخ

بر اساس آثار، بیانات و رویکرد تفسیری مقام معظم رهبری، قرآن کریم منشور جامع حیات انسانی است که هدایت فرد و جامعه را در همه ابعاد، از جمله بعد سیاسی، بر عهده دارد. معظم‌له نگاه «حداکثری ـ راهبردی» به قرآن دارند؛ بدین معنا که قرآن را صرفاً مجموعه‌ای از آموزه‌های اخلاقی یا اعمال عبادی نمی‌دانند، بلکه آن را سند بالادستی برای طراحی، هدایت و نظارت بر حیات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی جامعه معرفی می‌کنند. ایشان در اجلاس اندیشه‌های قرآنی، ۲۹ شهریور ۱۳۸۶ تصریح دارند: «قرآن، کتاب زندگی است؛ یعنی برای همه دوران‌ها و همه عرصه‌ها، دستور دارد… جدایی دین از سیاست، به معنای قبول ناقص بودن دین است.»

همچنین در دیدار جمعی از قاریان قرآن کریم، ۲۵ فروردین ۱۳۹۴، پیوند دین و سیاست را با اشاره به آیات عدالت و ولایت چنین تبیین کردند: «قرآن می‌گوید: لِیَقُومَ النّاسُ بِالقِسط، این یعنی سیاست… یعنی مدیریت جامعه بر پایه عدالت، و این جزو وظایف دین است.» در نگاه ایشان، سیاست نه حوزه‌ای بیرون از دین، بلکه وسیله تحقق بخش بزرگی از اهداف دین است؛ چرا که اجرای احکام، تأمین عدالت، پاسداری از ارزش‌ها و مقابله با ظلم، بدون قدرت سیاسی و ساختار حاکمیتی امکان‌پذیر نیست.

اکنون اگر این نگاه را در پرتو آیات کلیدی قرآن بررسی کنیم، مجموعه‌ای از مبانی به‌دست می‌آید که بر پایه آن، جدایی دین از سیاست غیرقابل تصور است:

  • اصل حاکمیت الهی: «إِنِ الحُکمُ إِلّا لِلَّهِ» (یوسف/۴۰)
  • اصل اقامه قسط: «لِیَقُومَ النّاسُ بِالقِسط» (حدید/۲۵)
  • اصل ولایت و رهبری صالحان: «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللهُ…» (مائده/۵۵)

به این اعتبار، پیوند دین و سیاست در اندیشه قرآنی مقام معظم رهبری، پیوندی ذاتی و دوسویه است: دین چارچوب و محتوا را فراهم می‌کند، و سیاست ابزار اجرای آن است. نبود هر یک، دیگری را ناقص و عقیم می‌کند.

پرسش ۲

از منظر مقام معظم رهبری، جایگاه سیاست در قرآن چگونه تعریف می‌شود و چه ویژگی‌هایی آن را همیشگی و متناسب با تحولات زمان می‌سازد؟

پاسخ

مقام معظم رهبری سیاست را از متن قرآن برمی‌گیرند؛ نه به‌عنوان فضیلت فرعی، بلکه به‌عنوان بخشی ذاتی از دین الهی. در اندیشه ایشان:

  1. سیاست جزو رسالت دین است: قرآن خود را «کتابِی که باید اقامه شود» معرفی می‌کند که شامل تنظیم حیات فرد و جامعه است؛ همان‌گونه که مصادیقی مانند اقامه نماز، اقامه حدود الهی و.. را بیان و بر اساس آیه «لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» (حدید/۲۵) غایت نزول کتاب و ارسال پیامبران را برقراری و اقامه عدالت اجتماعی معرفی می‌کند.
  2. پیوستگی سیاست با سنت‌های الهی: قوانین حرکت ملت‌ها – مانند سنت پیروزی مستضعفان (قصص/۵) یا تغییر سرنوشت ملت‌ها بر پایه تغییر خود (رعد/۱۱) – اصولی سیاسی–اجتماعی‌اند که محدود به عصر نزول نیستند.
  3. روزآمدی از مسیر تطبیق مفهومی: رهبری تأکید می‌کنند که آیات سیاسی قرآن باید در بافت نزول فهم شوند، اما سنت‌ها و قواعدشان در همه اعصار جاری‌اند. بنابراین سیاست قرآنی نه تاریخ‌گذشته است و نه بی‌ارتباط با واقعیت‌های امروز.

از این منظر، روزآمدی سیاست قرآنی نه از طریق تأویل بی‌ضابطه، بلکه با شناخت سنت‌های الهی و تطبیق هوشمندانه آن‌ها با شرایط زمانه تحقق می‌یابد؛ همان سنت‌هایی که قرآن آن‌ها را قواعد جاودان تاریخ معرفی می‌کند. این روش امکان می‌دهد که سیاست قرآنی هم ثابت در اصول باشد و هم منعطف در راهکارها.

  1. ابتنای سیاست بر ولایت الهی: سیاست در قرآن تابع پذیرش ولایت خداوند و اولیای الهی است؛ «أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الأَمْرِ مِنکُمْ» (نساء/۵۹).

ایشان در ۱۳۹۷/۰۲/۱۹ فرمودند: «در قرآن، سیاست و عبادت از هم جدا نیستند. سیاست یعنی تدبیر زندگی مردم بر اساس هدایت الهی؛ این همان کاری است که پیامبران کرده‌اند.»

پرسش ۳

از منظر شما، مسئله تشکیل حکومت اسلامی در عصر غیبت، در اندیشه قرآنی مقام معظم رهبری چه جایگاهی دارد و با چه مسئله‌ای در فضای علوم اسلامی و سیاسی معاصر گره خورده است؟

پاسخ

در اندیشه قرآنی مقام معظم رهبری، تشکیل حکومت اسلامی در عصر غیبت، یک واجب مستمر و غیرقابل تعطیل است؛ واجبی که مستقیماً از روح آیات قرآن و هدف رسالت انبیاء ناشی می‌شود. معظم‌له در دیدار مسئولان قوه قضائیه، ۲۳ خرداد ۱۳۷۰ تصریح کردند:

«تشکیل حکومت در اسلام، یک واجب مستمر است؛ نه مخصوص به زمان پیامبر (ص) و نه دوران حضور امام معصوم… حکومت، ابزار اجرای احکام و تحقق عدالت است و تعطیل آن یعنی تعطیل دین.»

این دیدگاه، با اصول قرآنی همچون:

  • اقامه دین: «أَنْ أَقیمُوا الدِّینَ» (شوری/۱۳)
  • اقامه قرآن: قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ لَسْتُمْ عَلى‏ شَیْ‏ءٍ حَتَّى تُقِیمُوا التَّوْراهَ وَ الْإِنْجِیلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ …(مائده/ ۶۸)
  • اقامه قسط: «لِیَقُومَ النّاسُ بِالقِسط» (حدید/۲۵)
  • ولایت الهی: «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللهُ…» (مائده/۵۵)
  • امامت مستضعفان: «وَنُریدُ أَن نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ استُضعِفوا…» (قصص/۵)

پشتیبانی می‌شود که نه تنها شکل‌گیری حاکمیت دینی را اقتضا می‌کنند، بلکه استمرار و اقامه دین و قرآن را حتی در زمان غیبت امام معصوم الزامی می‌دانند.

از منظر ایشان، این ضرورت برای عصر غیبت بر ترکیب عقل و نقل استوار است: نقل، اصول و مأموریت‌های دائمی را از قرآن و سنت به دست می‌دهد، و عقل، استمرار آن مأموریت را بدون ساختار حکومتی ناممکن می‌داند. در سخنرانی ۱۶ بهمن ۱۳۷۹، دیدار مردم قم، با تفسیر آیه قصص/۵ تأکید کردند:

«این وعده، محدود به زمان خاصی نیست؛ حرکت اسلام و حاکمیت آن باید تا عصر ظهور ادامه پیدا کند.»

در فضای معاصر علوم اسلامی و سیاسی، این موضوع با دو مسأله کلیدی گره خورده است:

  1. پاسخ به نظریه سکوت یا تعطیلی سیاسی پیش از ظهور که برخی آن را مقتضای عصر غیبت دانسته‌اند. مقام معظم رهبری با ادله قرآنی این نظریه را مردود می‌دانند.
  2. چالش‌های سکولار که جدایی دین از سیاست را لازمه جهان جدید تلقی می‌کنند. معظم‌له با ارجاع به تجربه انقلاب اسلامی و منطق قرآنی، کارآمدی حکومت دینی را اثبات کرده و آن را حلقه‌ای از زنجیره تاریخی حرکت انبیاء و مقدمه تحقق وعده‌های الهی معرفی می‌کنند.

 

بخش دوم: لزوم و مشروعیت تشکیل حکومت اسلامی در عصر غیبت (مبنای قرآنی)

پرسش ۴

با توجه به قرائت مقام معظم رهبری، آیا قرآن مستقیماً به ضرورت تشکیل حکومت اسلامی در عصر غیبت دلالت دارد یا این استنباط، مبتنی بر جمع عقل و نقل است؟

پاسخ

در اندیشه قرآنی مقام معظم رهبری، ضرورت تشکیل حکومت اسلامی حتی در عصر غیبت، از پیوند ناگسستنی مبانی نقلی و عقلی برمی‌خیزد. معظم‌له در تفسیر آیه «إِنِ الحُکمُ إِلّا لِلَّهِ» (یوسف/۴۰) و آیه «لِیَقُومَ النّاسُ بِالقِسطِ» (حدید/۲۵) تصریح می‌کنند که این دو اصل، شالوده فکری قرآن برای ایجاد و استمرار نظام سیاسی توحیدی را فراهم می‌آورد.

ایشان در دیدار مسئولان قوه قضائیه (۲۳ خرداد ۱۳۷۰) می‌فرمایند: «تشکیل حکومت در اسلام، یک واجب مستمر است. نه به زمان پیغمبر و نه به دوران حضور معصوم اختصاص دارد… حکومت، ابزار اجرای احکام و تحقق عدالت است و تعطیل آن، تعطیل دین است.»

همچنین در دیدار مردم قم (۱۶ بهمن ۱۳۷۹)، با تفسیر آیه «وَنُریدُ أَن نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ استُضعِفوا…» (قصص/۵) می‌گویند: «این آیه فقط روایت یک واقعه نیست؛ جهت حکومت اسلامی را نشان می‌دهد که حاکمیت باید به صالحان و مستضعفان برسد… این وعده، به زمان غیبت هم مربوط می‌شود و حرکت را تا ظهور ادامه می‌دهد.»

در اجلاس اندیشه‌های قرآنی (۲۹ شهریور ۱۳۸۶) نیز تأکید کردند: «قرآن، جامعه را بدون سیاست و اداره نمی‌خواهد. اجرای عدالت و اقامه دین، بدون قدرت سیاسی ممکن نیست. این یک فهم مشترک عقل و وحی است.»

بر این اساس، از دید رهبری، گرچه تعبیر «حکومت اسلامی در عصر غیبت» در قرآن به‌صورت لفظی نیامده، اما آیات و اصول بنیادین قرآن، همراه با برهان عقلی حفظ نظام و اجرای شریعت، دلالت ترکیبی و قطعی بر ضرورت آن دارند. از همین رو، ایشان نتیجه می‌گیرند که «تشکیل حکومت تعطیل‌بردار نیست» و این استمرار، حلقه‌ای در زنجیره حرکت انبیا تا عصر ظهور است.

پرسش ۵

مقام معظم رهبری در تحلیل آیات سیاسی قرآن، بیشتر بر کدام مؤلفه‌ها برای مشروعیت‌بخشی به حکومت اسلامی تأکید دارند؟ (مانند آیه «إن الحکم إلا لله»، آیه ولایت، آیه اقامه قسط و …)

پاسخ

در منظومه قرآنی مقام معظم رهبری، مشروعیت حکومت اسلامی ریشه در حاکمیت الهی و مأموریت دائمی دین برای اداره جامعه بر اساس عدالت و ولایت دارد. معظم‌له برای اثبات این مشروعیت، به مجموعه‌ای از آیات کلیدی استناد می‌کنند که هر کدام یک مؤلفه بنیادین را شکل می‌دهد:

  1. حاکمیت مطلق خداوند بر قانون‌گذاری و اداره جامعه

تفسیر رهبری: در سخنرانی ۱۳ خرداد ۱۳۷۰، دیدار مسئولان قوه قضائیه، آیه: «إِنِ الحُکمُ إِلّا لِلَّهِ» (یوسف/۴۰) را مبنای نفی حاکمیت‌های بشری مستقل از خدا دانسته و تصریح کردند: «هیچ کس جز خدا حق جعل قانون ندارد… حکومت اسلامی مشروع است چون مجری قانون الهی است.»

  1. ولایت الهی و رهبری صالحان

با توجه به آیه «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللهُ وَرَسولُهُ وَالَّذینَ آمَنوا» (مائده/۵۵)، مقام معظم رهبری در بیانات ۵ بهمن ۱۳۸۲ در دیدار مردم قم، ولایت را اصل هویت‌بخش نظام دانسته و بیان داشتند: «ولایت در قرآن یعنی همان پیوند رهبری و هدایت دینی با سرپرستی سیاسی امت؛ این است که حکومت را در مسیر دین مشروع می‌کند.»

  1. اقامه قسط و عدالت اجتماعی

با توجه به آیه «لِیَقُومَ النّاسُ بِالقِسط» (حدید/۲۵) مقام معظم رهبری در دیدار قاریان قرآن، ۲۵ فروردین ۱۳۹۴، تأکید کردند که اقامه قسط فلسفه بعثت و مبنای نظام اسلامی است: «قسط، همان عدالت اجتماعی است؛ سیاست اسلامی برای این است که انسان‌ها در زندگی اجتماعی، حق‌محور و عادلانه زندگی کنند.»

  1. امامت مستضعفان و وراثت زمین

مقام معظم رهبری در اجلاس اندیشه‌های قرآنی، ۲۹ شهریور ۱۳۸۶، آیه: «وَنُریدُ أَن نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ استُضعِفوا» (قصص/۵) را بیانگر جهت‌گیری تاریخی حکومت اسلامی دانستند: «این وعده، راهبرد پایانی قرآن است؛ حکومت اسلامی باید خود را بخشی از این مسیر بداند که به امامت مستضعفان ختم می‌شود.»

در اندیشه قرآنی مقام معظم رهبری، مشروعیت حکومت اسلامی نه صرفاً بر مبنای اراده مردم یا قرارداد اجتماعی، بلکه بر پایه اراده الهی، ولایت صالحان، اقامه عدالت و تحقق وعده تاریخی قرآن است. این مؤلفه‌ها از دل نصوص قرآنی استخراج و در چارچوب یک نظام معارف سیاسی ـ قرآنی تفسیر می‌شوند، به گونه‌ای که هر یک، دیگری را تکمیل و تقویت می‌کند.

 

پرسش ۶

در مواجهه با نقدهای وارد بر قرائت سیاسی از قرآن (نظیر نقدهای نواندیشان دینی)، مقام معظم رهبری چه موضعی دارند و این موضع چگونه در تفاسیر یا بیانات ایشان بروز یافته است؟

پاسخ

مقام معظم رهبری با هر گونه قرائت حداقلی و غیرسیاسی از قرآن مخالف‌اند و این را در بیاناتشان به‌صراحت بیان کرده‌اند. نگاه معظم‌له به قرآن، نگاه اقامه‌ای است؛ یعنی معتقدند قرآن برای حضور در همه عرصه‌های زندگی بشر آمده و جدایی دین از سیاست را عملاً ناقص دانستن دین می‌دانند. ایشان در سخنرانی ۲۹ شهریور ۱۳۸۶ در اجلاس اندیشه‌های قرآنی تصریح کردند که قرآن کتاب زندگی است و جدایی دین از سیاست یعنی قبول کنیم دین ناقص است. این نگاه بر آیات روشنی چون «إِنِ الحُکمُ إِلّا لِلَّهِ» (یوسف/۴۰) و «لِیَقُومَ النّاسُ بِالقِسط» (حدید/۲۵) استوار است که قلمرو شریعت را به عرصه سیاست و عدالت پیوند می‌زند. از منظر ایشان، این آیات فقط دستور اخلاقی فردی نیست، بلکه دستورالعمل اداره جامعه است.

در برابر کسانی که می‌گویند قرآن اساساً نظام سیاسی مدون ندارد و نهایتاً الهام‌بخش اصول کلی است، رهبر معظم انقلاب با تکیه بر تجربه عملی انقلاب اسلامی و تشکیل جمهوری اسلامی پاسخ داده‌اند. در دیدار با مردم قم در ۱۹ دی ۱۳۸۶ به صراحت فرمودند که ما در عمل دیدیم قرآن چگونه می‌تواند جامعه را اداره کند و این کار فقط با انقلاب اسلامی و ایجاد حکومت دینی ممکن شد. این سخن بر آن معنا دلالت دارد که بیانات قرآن، به‌ویژه آیاتی نظیر «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللهُ وَرَسولُهُ وَالَّذینَ آمَنوا…» (مائده/۵۵) و «وَنُریدُ أَن نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ استُضعِفوا…» (قصص/۵)، واجد بار عملی و حکومتی بوده و برای ساختار سیاسی جامعه برنامه دارد.

روش ایشان در پاسخ به این نقدها تکیه بر نصوص قرآنی و پیوند دادن این آیات با تجربه زنده انقلاب اسلامی است. به عبارت دیگر، ایشان از یک سو با بازگشت به نص آیات، حاکمیت الهی، ولایت صالحان، اقامه عدالت و وراثت مستضعفان را از اصول بنیادین قرآن می‌دانند و از سوی دیگر، با یادآوری تجربه چهار دهه نظام اسلامی، نشان می‌دهند که این قرائت صرفاً نظری نیست، بلکه در میدان عمل نیز کارآمدی خود را ثابت کرده است. مرزبندی معرفتی ایشان با اندیشه‌های سکولار یا غرب‌زده که سیاست را از دین جدا می‌کنند، روشن و صریح است و بر این اساس قرائت سیاسی از قرآن را نه یک گزینه میان چند قرائت، بلکه ضرورت ذاتی قرآن برای تحقق رسالت تاریخی آن ارزیابی می‌کنند.

 

پرسش ۷

نسبت میان ولایت فقیه به‌مثابه نهاد حکومت در عصر غیبت با مفاهیم قرآنی، در اندیشه ایشان چگونه تبیین شده است؟ آیا این ولایت صرفاً فقهی است یا تفسیر قرآنی خاصی هم دارد؟

پاسخ

به نظر من، برداشت مقام معظم رهبری از ولایت فقیه در عصر غیبت، تنها یک بحث فقهی صرف نیست که صرفاً از دل مباحث اصولی و اجتهادی بیرون بیاید؛ ایشان این مسئله را بر بنیاد یک قرائت قرآنی و تفسیر خاص از حاکمیت و ولایت بنا کرده‌اند. در منطق ایشان، همان‌طور که آیه «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللهُ وَرَسولُهُ وَالَّذینَ آمَنوا…» (مائده/۵۵) به روشنی بیان می‌کند، ولایت ریشه در ولایت خداوند دارد و از پیامبر و اولیای معصوم به جامعه منتقل می‌شود. در عصر غیبت، این پیوند و تداوم باید حفظ شود و فقیه جامع‌الشرایط، به عنوان استمرار ولایت الهی و نبوی و علوی، عهده‌دار این امر می‌شود. مقام معظم رهبری در سخنرانی ۱۳ خرداد ۱۳۷۰ در دیدار مسئولان قوه قضائیه تصریح کردند: «برپایی حکومت در اسلام یک تکلیف مستمر است و به زمان و مکان خاصی مقید نیست.» این «استمرار» دقیقا همان تداوم خط ولایت الهی است که قرآن با آیه «إِنِ الحُکمُ إِلّا لِلَّهِ» (یوسف/۴۰) پایه‌گذاری کرده است؛ حکمی که بالاصاله از آنِ خداست و در زمین باید به دست نمایندگان صالح او جاری شود.

ایشان در تفسیر آیه «لِیَقُومَ النّاسُ بِالقِسط» (حدید/۲۵) ــ که در سخنرانی ۲۵ فروردین ۱۳۹۴ در دیدار با قاریان قرآن مطرح کردند ــ فلسفه بعثت انبیا را اقامه عدالت دانستند و تأکید کردند این هدف در همه زمان‌ها لازم‌التحقق است. بنابراین، حتی در عصر غیبت، تعطیلی حکومت به معنای تعطیلی مأموریت اقامه قسط خواهد بود؛ مأموریتی که ولایت فقیه ابزار تحقق آن است.

همچنین، در بیانات ۵ بهمن ۱۳۸۲ در دیدار با مردم قم، ذیل آیه «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللهُ…» فرمودند: «ولایت به معنای پیوند عمیق و ناگسستنی میان مردم و حاکم مؤمن و صالح است»؛ پیوندی که در غیبت امام معصوم، تنها با ولایت فقیهِ دارای شرایط تداوم پیدا می‌کند. ایشان آیه «وَنُریدُ أَن نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ استُضعِفوا…» (قصص/۵) را نیز در سخنرانی ۲۰ شهریور ۱۳۸۶ در کنفرانس اندیشه‌های قرآنی، وعده تاریخی خداوند دانستند و تأکید کردند که جریان حکومت الهی باید تا وراثت مستضعفان ادامه پیدا کند. ولایت فقیه در نگاه ایشان، بخشی از این جریان مستمر است که جامعه را تا ظهور ولی معصوم (عجل‌الله تعالی فرجه) در مسیر وعده الهی نگه می‌دارد.

پس در جمع‌بندی بر اساس اندیشه قرآنی مقام معظم رهبری، ولایت فقیه در عصر غیبت ادامه طبیعی ولایت الهی و مأموریت قرآنی اقامه دین است. این نگاه، هم بر مبانی صریح قرآن استوار است ــ از جمله آیات مائده/۵۵، یوسف/۴۰، حدید/۲۵ و قصص/۵ ــ و هم بر تجربه عینی انقلاب اسلامی و چهار دهه حکومت دینی که ایشان آن را شاهدی عملی بر کارآمدی این مدل می‌دانند. به همین دلیل، ولایت فقیه در منظومه فکری معظم‌له نه یک تدبیر موقت برای دوران غیبت، بلکه بخشی از هندسه دائمی حاکمیت الهی در زمین است.
پرسش ۸

درادبیات دینی برخی اندیشمندان، تشکیل حکومت پیش از ظهور حضرت مهدی(عج) نفی شده و به “انتظار غیرسیاسی” یا “توقّف تام در عصر غیبت” تأکید شده است. از نگاه مقام معظم رهبری، این دیدگاه از منظر قرآن چه نقدی دارد و آیا آیات قرآن دلالتی بر امکان یا لزوم حکومت اسلامی در دوران غیبت دارند؟

پاسخ

از نگاه بنده، بر اساس پیگیری فرمایشات مقام معظم رهبری و استنباط از آیات قرآن، آنچه تحت عنوان «انتظار غیرسیاسی» یا «توقف تام در عصر غیبت» مطرح می‌شود، هم با مبانی قرآنی بیگانه است و هم با فلسفه بعثت سازگار نیست. قرآن مأموریت خود را اقامه دین و اقامه شرایع خود معرفی می‌کند؛ اقامه‌ای که نه در دوره حضور معصوم تعطیل می‌شود و نه در غیبت. مقام معظم رهبری هم مکرر فرموده‌اند که برپایی حکومت برای اجرای احکام و عدالت، تکلیفی مستمر است. در سخنرانی ۱۳ خرداد ۱۳۷۰ تصریح کردند: «حاکمیت و اجرای عدالت در اسلام وابسته به حضور شخص امام نیست، بلکه وظیفه همه مؤمنان است.» این جمله ناظر به آیاتی مانند «إِنِ الحُکمُ إِلّا لِلَّهِ» (یوسف/۴۰) است که حاکمیت مطلق را از آنِ خدا دانسته و سپردن آن به غیر را در تعارض با توحید ربوبی می‌داند.

از همین رو، برداشت مقام معظم رهبری در تفسیر آیه «وَنُریدُ أَن نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ استُضعِفوا…» (قصص/۵) ـ بیانات ۲۰ و ۲۹ شهریور ۱۳۸۶ ـ این است که وعده وراثت زمین برای مستضعفان، یک جریان تدریجی و پیوسته است و تلاش برای تشکیل حکومت اسلامی در عصر غیبت، بخشی از این مسیر است. این نگاه، دیدگاه‌های توقف‌گرا را که همه‌چیز را موکول به ظهور می‌کنند، نقد می‌کند. قرآن هم از لزوم هدایت جامعه و اقامه قسط سخن گفته، هم از تدریج در تحقق وعده‌ها، و تعطیل کار حکومت را نه اجازه داده و نه توصیه کرده است. تعبیر «لِیَقُومَ النّاسُ بِالقِسط» (حدید/۲۵) در بیانات ۲۵ فروردین ۱۳۹۴ و نیز ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۵، پایه‌گذار این نگاه است که ترک حکومت مساوی با ترک عدالت است.

رهبری در دیدار ۵ بهمن ۱۳۸۲ با مردم قم فرمودند: «بدون حکومت، اجرای دین و عدالت ممکن نیست.» همین مضمون را در ۱۹ دی ۱۳۸۶، با اشاره به تجربه انقلاب، شاهدی بر امکان و کارآمدی اداره جامعه بر اساس قرآن دانستند. حتی در بیانات ۲۵ اردیبهشت ۱۳۷۹، که از ضرورت ساخت تمدن اسلامی در همین دوران غیبت سخن گفتند، عملاً مرز انتظار سازنده با انتظار منفعلانه را ترسیم کردند. بر این بنیاد، نقد «انتظار غیرسیاسی» در دو محور است: از یک‌سو نادیده گرفتن ولایت الهی و مأموریت اقامه دین در آیاتی چون مائده/۵۵، یوسف/۴۰، حدید/۲۵ و قصص/۵، و اقامه قرآن در آیاتی مانند (مائده/ ۶۸) و از سوی دیگر، بی‌اعتنایی به تجربه تاریخی معاصر ما که نشان داده می‌توان در عصر غیبت، حکومتی دینی برپا داشت و به عدالت نزدیک شد. نتیجه این‌که عصر غیبت میدان عمل برای استمرار مسیر قرآن و آماده‌سازی جامعه برای ظهور است، نه زمان توقف و انتظار بی‌کنش. انقلاب اسلامی، به تعبیر مقام معظم رهبری، خود شاهدی زنده بر این امکان و ضرورت است.

 

بخش سوم: الزامات قرآنی برای استمرار و تحکیم حکومت اسلامی

پرسش ۹

مقام معظم رهبری، استمرار حکومت اسلامی در عصر غیبت را مستلزم چه بایسته‌هایی بر اساس قرآن می‌دانند؟

پاسخ

در نگاه مقام معظم رهبری، استمرار حکومت اسلامی در عصر غیبت تنها با فراهم ساختن مجموعه‌ای از بایسته‌های قرآنی امکان‌پذیر است؛ بایسته‌هایی که هم در نصوص وحیانی و هم در سنت الهی جامعه‌سازی تبیین شده‌اند.

نخستین بایسته، عمل‌کردن به احکام اسلامی و حاکمیت قرآن است. ایشان در بیانات ۳۰ بهمن ۱۳۷۰ تصریح کردند که مقدمات ظهور، چیزی جز عمل به احکام الهی و جاری کردن حاکمیت قرآن و اسلام نیست، و این، در عصر غیبت نیز وظیفه‌ای تعطیل‌بردار نیست.

بایسته دوم، جامعه‌سازی بر پایه ایمان و عدالت است. از نگاه ایشان، آیه «لِیَقُومَ النّاسُ بِالقِسط» (حدید/۲۵) مأموریت دائمی حکومت دینی را اقامه قسط می‌داند؛ مأموریتی که نیازمند نظام‌سازی عادلانه و نظارت مستمر بر کارگزاران است. استمرار حکومت، بدون این محور عدالت‌محور، از رسالت قرآنی تهی می‌شود.

بایسته سوم، آمادگی جهادی و عبور از آزمون‌های سخت پیش از ظهور است. ایشان با استناد به مضامین «وَ الله لَتُمَحَّصُنَّ» و «وَ الله لَتُغَرْبَلُنَّ»، این تمحیص را همان تلاش عملی برای حاکمیت اسلام می‌دانند؛ جایی که جامعه باید در میدان مجاهده، ایمان و ثبات خود را اثبات کند.

بایسته چهارم، مقاومت فعال در برابر سلطه دشمنان است. بر اساس تفسیر ایشان از آیه «وَنُریدُ أَن نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ استُضعِفوا…» (قصص/۵)، استمرار حکومت دینی بدون مقاومت راهبردی در برابر جریان‌های سلطه‌جو، ممکن نیست؛ چرا که بقای حاکمیت الهی در گرو دفع موانعی است که مانع تحقق وعده وراثت مستضعفان می‌شوند.

بایسته پنجم، تربیت نیروی انسانی مؤمن و کارآمد با بصیرت قرآنی است. از منظر رهبری، مدیران و نخبگان جامعه باید بر اساس جهان‌بینی توحیدی و معارف قرآنی پرورش یابند تا ساختار حکومت، ظرفیت تحقق اهداف الهی را پیدا کند.

بایسته ششم، حرکت تمدنی و پیشرفت همه‌جانبه است. ایشان در بیانات ۲۵ اردیبهشت ۱۳۷۹، استمرار حکومت را در گرو پیمودن مسیر تمدن اسلامی دانستند؛ مسیری که به ارتقای علمی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی در تراز قرآن می‌انجامد و جامعه را برای تحقق وعده نهایی الهی آماده می‌کند. مجموع این بایسته‌ها، نقشه راه استمرار حکومت اسلامی در عصر غیبت از منظر قرآنی مقام معظم رهبری را تشکیل می‌دهند؛ مسیری که هر خللی در یکی از این اضلاع، کلیت آن را تهدید می‌کند و جامعه را از غایت قرآنی خود دور می‌سازد.

پرسش ۱۰

به نظر شما ایشان چه جایگاهی برای نقش مردم در استمرار نظام اسلامی قائل هستند و این دیدگاه چه پشتوانه‌ای در آیات قرآن دارد؟

پاسخ

از منظر مقام معظم رهبری، استمرار نظام اسلامی در عصر غیبت، نه با استحکام صرفِ ساختارها و تصویب قوانین، بلکه با حضور زنده و مسئولانه مردم معنا پیدا می‌کند. ایشان در سخنرانی ۱۳ خرداد ۱۳۷۰ تصریح می‌کنند که «حکومت اسلامی وظیفه‌ای است بر دوش همه مؤمنین، و اختصاص به زمان پیامبر یا معصوم ندارد. مردم باید این پرچم را به دوش بکشند و در صحنه بمانند؛ در غیر این ‌صورت، دشمن میدان را پر خواهد کرد». این تعبیر، هم نقش مردم را در استمرار حکومت آشکار می‌کند و هم بنیان فکری آن را بر التزام امت به ولایت الهی قرار می‌دهد.

این نگاه با آیات متعددی از قرآن پشتیبانی می‌شود. آیه «إِنَّ اللّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَومٍ حَتّی یُغَیِّروا ما بِأَنفُسِهِم» (رعد/۱۱) مسئولیت تحولات تاریخی را به خود مردم بازمی‌گرداند. همچنین آیه «وَالمُؤمِنونَ وَالمُؤمِناتُ بَعضُهُم أَولِیاءُ بَعضٍ یَأمُرونَ بِالمَعرُوفِ وَیَنهَونَ عَنِ المُنکَر» (توبه/۷۱) این ولایت متقابل را تبیین می‌کند که همان نظارت و کنشگریِ مستمر امت در مسیر حفظ سلامت حکومت است.

ایشان در بیانات ۲۰ شهریور ۱۳۸۶، با استناد به آیه «وَنُریدُ أَن نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ استُضعِفوا فِی الأرضِ وَنَجعَلَهُم أَئمّهً وَنَجعَلَهُمُ الوارِثین» (قصص/۵)، مردم را «عامل تحقق وعده الهی» معرفی کرده و تأکید دارند که تحقق و بقای حکومت اسلامی در گرو آن است که ملت، صحنه را خالی نگذارد و در برابر فشارها و نفوذ دشمنان، ایستادگی کند. همین مضمون در بیانات ۲۵ فروردین ۱۳۹۴ نیز برجسته است، آنجا که می‌فرمایند: «مردم باید هم در عرصه مدیریت و سیاست حضور داشته باشند و هم در عرصه فرهنگ و اقتصاد. این حضور، تضمین‌کننده بقای نظام و استمرار مسیر انقلاب است». این بیان یادآور آیه «الَّذینَ إِن مَکَّنّاهُم فِی الأرضِ أَقاموا الصَّلاهَ وَآتَوا الزَّکاهَ وَأَمَروا بِالمَعرُوفِ وَنَهَوا عَنِ المُنکَرِ» (حج/۴۱) است که تکلیف اقامه دین را در صورت دستیابی به قدرت، متوجه مردم نیز می‌داند.

در این چارچوب، نقش مردم صرفاً انتخاب مسئولان نیست؛ آنان با ایمان، عمل صالح، امر به معروف و نهی از منکر، و مشارکت فعال در همه عرصه‌های اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی، ستون‌های استمرار نظام دینی را تشکیل می‌دهند. استمرار این حضور، ضامن عبور از آزمون‌های سخت و رساندن امانت ولایت الهی به مقصد وعده‌داده‌شده قرآن است.

پرسش ۱۱

در گفتمان قرآنی مقام معظم رهبری، عوامل تهدیدکننده استمرار حکومت اسلامی کدام‌اند و برای مواجهه با آنها به کدام آیات استناد شده است؟

پاسخ

در گفتمان قرآنی مقام معظم رهبری، تهدیدهای استمرار حکومت اسلامی یک بحث محوری، دائمی و هشدارآمیز است که نه‌تنها به سطح مدیریت سیاسی محدود نمی‌شود، بلکه به عمق حیات ایمانی، فرهنگی و تمدنی امت اسلامی گره خورده است. این نگاه را می‌توان در سه قلمرو عمده ـ تهدیدهای درونی، بیرونی و ترکیبی ـ دسته‌بندی کرد که برای هر یک، مستندات قرآنی روشنی ارائه شده است.

۱. تهدیدهای درونی: فرسایش ایمانی و اخلاقی

مهم‌ترین خطر برای نظام اسلامی، از دیدگاه رهبری، «سستی ایمان، ترک عمل به احکام الهی و بی‌توجهی به رسالت قرآنی حکومت» است. در بیانات ۳۰ بهمن ۱۳۷۰، ایشان با استناد به آیه «إِنِ الحُکمُ إِلّا لِلَّهِ» (یوسف/۴۰) هشدار دادند که اگر جامعه و مسئولان در اجرای احکام الهی تعلل کنند، پایه‌های حکومت اسلامی از درون تهی می‌شود. آیه «فَلا تَهِنوا وَلا تَحزَنوا وَأَنتُمُ الأَعلَونَ إِن کُنتُم مُؤمِنین» (آل عمران/۱۳۹) نیز به‌روشنی شرط برتری و بقای امت را پایداری در ایمان معرفی می‌کند.

فساد مالی و اخلاقی، یکی دیگر از این تهدیدهای درونی است که ایشان بر آن انگشت می‌گذارند؛ قرآن در آیه «ظَهَرَ الفَسادُ فِی البَرِّ وَالبَحرِ بِما کَسَبَت أَیدِی النّاس» (روم/۴۱) فساد را پیامد مستقیم عملکرد انسان‌ها می‌داند؛ پیامدی که استمرار هر نظام دینی را تهدید می‌کند.

۲. تهدیدهای بیرونی: سلطه‌طلبی و نفوذ دشمنان

رهبری در بیانات ۲۹ شهریور ۱۳۸۶، با تفسیر آیه «وَلَن تَرضى عَنکَ الیَهودُ وَلا النَّصارى حَتّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُم» (بقره/۱۲۰) و نیز «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنوا لا تَتَّخِذوا عَدوی وَعَدُوَّکُم أَولِیاء» (ممتحنه/۱)، یادآور می‌شوند که تهدید بیرونی پایان‌پذیر نیست و دشمن همواره در پی تغییر مسیر یا فروپاشی هویت حکومت اسلامی است. آیات مرتبط، از جمله «وَلا یَزالونَ یُقاتِلونَکُم حَتّى یَرُدّوکُم عَن دینِکُم إِنِ استَطاعوا» (بقره/۲۱۷)، نشان می‌دهند که استمرار مبارزه دشمنان، یک سنت تاریخی و قرآنی است که بی‌توجهی به آن، آسیب‌پذیری حکومت را     افزایش می‌دهد.

۳. تهدیدهای ترکیبی: دنیاطلبی، بی‌بصیرتی و تفرقه

در این دسته، عوامل درونی و بیرونی هم‌پوشانی می‌یابند. رهبری در بیانات ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۵، با اشاره به فلسفه بعثت «لِیَقُومَ النّاسُ بِالقِسط» (حدید/۲۵)، هشدار می‌دهند که اگر عدالت در نظام اسلامی به حاشیه رانده شود و دنیاگرایی و اشرافی‌گری در میان مسئولان و امت ریشه بدواند، دشمن بهترین فرصت نفوذ را پیدا می‌کند. آیه «وَما أَصابَکُم مِن مُصیبَهٍ فَبِما کَسَبَت أَیدیکُم» (شوری/۳۰) به‌روشنی این پیوند علت و معلولی را تأیید می‌کند.

بی‌بصیرتی و افتادن در دام اختلاف، از نظر ایشان، همان «آسیب عقبه» انقلاب است. آیه «وَلا تَکونوا کَالَّذینَ تَفَرَّقوا وَاختَلَفوا مِن بَعدِ ما جاءَهُمُ البَیِّنات» (آل عمران/۱۰۵) یک هشدار صریح است که پایداری در مسیر حق نیازمند اتحاد و بینش روشن است.

بر این اساس، در اندیشه قرآنی مقام معظم رهبری، تهدیدهای استمرار حکومت اسلامی، واقعی، همیشگی و پیچیده‌اند؛ اما قرآن، هم شناخت این تهدیدها را ممکن کرده و هم سازوکار قرآنی ایمن‌سازی را به‌روشنی تعیین کرده است. نقطه ثقل، پیام روشن این گفتمان است: حکومت اسلامی نه با بی‌خیالی به تهدیدها، بلکه با هوشیاری دائمی، اصلاح درونی، مقاومت بیرونی و تمسک به عهد الهی پایدار می‌ماند.

در نگاه قرآنی مقام معظم رهبری، مقابله با تهدیدهای استمرار حکومت اسلامی صرفاً یک واکنش مقطعی یا سیاسی نیست، بلکه یک راهبرد دائمی است که باید ریشه در نصوص قرآن داشته باشد. ایشان در بیانات متعددی، این راهبردها را با استناد مستقیم به آیات الهی تفسیر کرده‌اند:

۱. امر به معروف و نهی از منکر به‌عنوان ستون سلامت حکومت

در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۳۷۰، با تأکید بر آیه «وَالمُؤمِنونَ وَالمُؤمِناتُ بَعضُهُم أَولِیاءُ بَعضٍ یَأمُرونَ بِالمَعرُوفِ وَیَنهَونَ عَنِ المُنکَر» (توبه/۷۱) فرمودند: «اگر در جامعه اسلامی این فریضه تعطیل شود، دشمن از داخل به جان حکومت می‌افتد و ستون‌های آن را می‌خورد». ایشان این آیه را به‌عنوان مأموریت دائمی امت در قبال حکومت         معرفی کردند.

۲. صبر و مقاومت با وعده نصرت الهی

در بیانات ۲۰ شهریور ۱۳۸۶، ضمن تفسیر آیه «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنوا إِن تَنصُرُوا اللَّهَ یَنصُرکُم وَیُثَبِّت أَقدامَکُم» (محمد/۷) تأکید کردند: «میدان نبرد امروز، میدان اراده‌هاست؛ هر جا ایستادگی کردیم، خداوند طبق وعده‌اش ما را پیروز کرد و قدم‌های ما را استوار ساخت». ایشان این وعده را نه محدود به صدر اسلام، بلکه سنت جاری الهی دانستند.

 

۳. تمسک به وعده الهی وراثت زمین برای مستضعفان

در سخنرانی ۲۹ شهریور ۱۳۸۶، با اشاره به آیه «وَنُریدُ أَن نَمُنَّ عَلَى الَّذینَ استُضعِفوا فِی الأَرضِ وَنَجعَلَهُم أَئمّهً وَنَجعَلَهُمُ الوارِثین» (قصص/۵)، اظهار داشتند: «این وعده خدا به مستضعفان تعطیل‌بردار نیست؛ استمرار این حکومت بخشی از همان فرآیند تاریخی و تدریجی تحقق این وعده است».

۴. وحدت امت به‌عنوان سپر در برابر تفرقه‌افکنی دشمن

در تاریخ ۲۵ فروردین ۱۳۹۴، با استناد به آیه «وَلا تَکونوا کَالَّذینَ تَفَرَّقوا وَاختَلَفوا» (آل‌عمران/۱۰۵)، فرمودند: «بزرگ‌ترین خدمت به دشمن، تفرقه در بین صفوف خودی است؛ پیشرفت ما در سایه وحدت و تمسک به مشترکات قرآنی و دینی است».

بر این اساس، استمرار حقیقی حکومت اسلامی در عصر غیبت، در گرو هشیاری دائمی نسبت به دشمن خارجی، اصلاح مستمر درونی، و حفظ پیوند امت و رهبری بر محور ولایت الهی و عدالت قرآنی است.                به این ترتیب، نه‌تنها چارچوب راهبردها، بلکه نحوه استناد مقام معظم رهبری به آیاتی مشخص از قرآن برای شرح و الزام این راهبردها نیز روشن می‌شود؛ و این، حلقه پیوند عملی اندیشه قرآنی ایشان با سازوکارهای ایمن‌سازی و استمرار حکومت اسلامی است.

پرسش ۱۲

به‌ویژه در دوره‌های بحران (جنگ نرم، شبهه‌افکنی در مشروعیت دینی حکومت)، مقام معظم رهبری چه نوع بازخوانی از مفاهیم قرآنی ارائه داده‌اند؟

پاسخ

در مواجهه با بحران‌هایی مانند جنگ نرم و شبهه‌افکنی در مشروعیت دینی حکومت، مقام معظم رهبری بازخوانی خود از مفاهیم قرآنی را به گونه‌ای سامان می‌دهند که هم مرجعیت معرفتی قرآن حفظ شود و هم کارکرد دفاعی و ایجابی آن برای امت روشن گردد. در این نگاه، قرآن نه‌تنها کتاب ذکر و معنویت، بلکه «دستورالعمل ادامه حیات دینی و سیاسی امت» است.

 

۱. تثبیت هویت دینی در برابر جنگ نرم

ایشان در بیانات ۲۱ تیر ۱۳۸۸، با استناد به آیه «فَاسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ وَمَنْ تَابَ مَعَکَ» (هود/۱۱۲)، جنگ نرم را نبردی برای شکستن عزم و ایمان دانسته و بر «استقامت بر امر الهی» به‌عنوان اصلی‌ترین سلاح تاکید کردند. بازخوانی این آیه، مقاومت را نه صرفاً دفاع، بلکه استمرار فعال مسیر حق می‌داند.

۲. پاسخ به شبهه مشروعیت

در تاریخ ۲۹ شهریور ۱۳۸۶، با تفسیر آیه «إِنِ الحُکْمُ إِلّا لِلَّهِ» (یوسف/۴۰)، مشروعیت دینی حکومت را به «حاکمیت مطلق ارزش‌ها و احکام الهی» پیوند زدند و فرمودند: «مشروعیت ما از رأی مردم نمی‌آید، بلکه از التزام به این حکم می‌آید؛ رأی مردم شرط بقا و کارآمدی است، نه منشأ مشروعیت». این قرائت، مرز مشروعیت الهی و کارکرد اجتماعی را صیانت می‌کند.

۳. تبیین سنن الهی در نصرت حق

در سال ۱۳۹۴، با اشاره به آیه «إِن تَنصُرُوا اللَّهَ یَنصُرکُم» (محمد/۷)، تضعیف روحیه مبارزه را خواست دشمن معرفی کردند و تاکید داشتند که سنت نصرت الهی در هر زمان جاری است؛ شرط آن، نصرت دین در اندیشه و عمل است. این بازخوانی، جامعه را از اسارت در فضای ترس یا انفعال سیاسی بیرون می‌آورد.

۴. بازخوانی آیات فتنه به‌عنوان هشدار تاریخی

در بیانات ۲۰ دی ۱۳۸۸، با اشاره به آیات «وَاتَّقوا فِتنَهً لا تُصیبَنَّ الَّذینَ ظَلَموا مِنکُم خاصَّه» (انفال/۲۵) و «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمیعًا» (آل‌عمران/۱۰۳)، تأکید کردند که فتنه‌ها به‌صورت کور عمل می‌کنند و اگر جامعه در برابر آن بی‌تفاوت بماند، همگان آسیب می‌بینند. این قرائت، مسئولیت‌پذیری جمعی را برجسته می‌کند.

۵. استفاده ایجابی از مفهوم قرآنی «بَشِّرِ الصابِرین»

در بحران‌ها، به‌ویژه بعد از ضربات امنیتی یا جنگ تبلیغاتی، ایشان مفهوم صبر را در معنای «پایداری فعال» (بقره/۱۵۵–۱۵۷) بازخوانی می‌کنند؛ صبری که همراه با نوسازی امید اجتماعی و تداوم جهاد فرهنگی است.

بازخوانی مقام معظم رهبری در این شرایط، با تأکید بر «قرآن به مثابه منشور عملی» و نه یک متن صرفاً تاریخی، هم مبنای معرفتی مشروعیت را تثبیت می‌کند و هم جامعه را در برابر عملیات روانی و شبهه‌افکنی، مقاوم و امیدوار نگاه می‌دارد.

پرسش ۱۳

آیا می‌توان از این دیدگاه، یک “نظریه استمرار قرآنی حکومت اسلامی” در عصر غیبت استخراج کرد؟ چه مؤلفه‌هایی دارد؟

پاسخ

بله؛ از مجموعه مبانی و تحلیل‌های قرآنی مقام معظم رهبری ـ به‌ویژه آنچه در پرسش‌های ۹ تا ۱۱ مرور شد ـ می‌توان یک «نظریه استمرار قرآنی حکومت اسلامی» در عصر غیبت را با مؤلفه‌های مشخص استخراج کرد. این نظریه در حقیقت، یک چارچوب منسجم است که حرکت و بقای حکومت اسلامی را در غیبت امام معصوم بر اساس سنن الهی و نصوص قرآنی توجیه و راهبری می‌کند.

وقتی می‌گوییم «نظریه استمرار قرآنی حکومت اسلامی»، منظور یک منظومه فکری است که خشت اولش را قرآن گذاشته و در عصر غیبت با ستون‌های تجربه تاریخی و بیانات ولیّ فقیه بر پا مانده است. این نظریه با آیه «إِنِ الحُکمُ إِلّا لِلَّهِ» (یوسف/۴۰) آغاز می‌شود و با وعده «وَنُریدُ أَن نَمُنَّ عَلَى الَّذینَ استُضعِفوا…» (قصص/۵) افق نهایی خود را ترسیم می‌کند.

مؤلفه‌های نظریه استمرار قرآنی حکومت اسلامی را می­توان در موارد زیر پی گرفت:

  1. مبنای الهی ـ قرآنی مشروعیت

اصل «إِنِ الحُکْمُ إِلّا لِلَّهِ» (یوسف/۴۰) نقطه عزیمت نظریه است؛ حاکمیت حقیقی از آنِ خداست و حکومت اسلامی استمرار این ولایت در تاریخ می‌باشد. مقام معظم رهبری (۲۹ شهریور ۱۳۸۶): «مشروعیت ما از رأی مردم نمی‌آید، بلکه از التزام به حکم الهی می‌آید». در همان بیانات: مشروعیت دینی، مشروط به التزام به ارزش‌ها و احکام الهی است؛ رأی مردم شرط بقا و کارآمدی است، نه منشأ مشروعیت.

 

  1. استمرار به‌مثابه تکلیف جمعی امت

آیات «لِیَقُومَ النّاسُ بِالقِسط» (حدید/۲۵) و «إِنَّ اللّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَومٍ…» (رعد/۱۱) مسئولیت مستقیم مردم در حفظ عدالت و جلوگیری از انحراف را بیان می‌کنند. در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۳۷۰ فرمودند: «مردم باید این پرچم را به دوش بکشند و در صحنه بمانند».

  1. جامعه‌سازی قرآنی و عدالت‌محور

بر اساس آیه «الَّذینَ إِن مَکَّنّاهُم فِی الأرض أَقاموا الصَّلاهَ… وَأَمَروا بِالمَعرُوف» (حج/۴۱)، غایت حکومت امتداد اقامه دین است. مقام معظم رهبری در ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۵ تاکید کردند: عدالت و ایمان، محور تمدن‌سازی اسلامی است.

  1. آمادگی جهادی و آزمون‌پذیری تاریخی

مضامین «وَالله لَتُمَحَّصُنَّ» و «وَالله لَتُغَرْبَلُنَّ» به‌عنوان سنت پیش از ظهور شناخته می‌شوند. بیانات ۳۰ بهمن ۱۳۷۰: پیشرفت به‌سوی ظهور، از مسیر امتحانات بزرگ و میدان‌های مجاهدت می‌گذرد.

  1. مقاومت فعال و دفع سلطه دشمنان

آیه «وَلَن تَرضى عَنکَ الیَهودُ وَلا النَّصارى…» (بقره/۱۲۰) هشدار دائمی نسبت به پروژه تغییر هویت دینی حکومت است. در بیانات ۲۹ شهریور ۱۳۸۶، مقابله با سلطه‌طلبی دشمنان به‌عنوان شرط بقا مطرح شد.

  1. تربیت نیروی انسانی مؤمن و بصیر

آیه «وَالمُؤمِنونَ وَالمُؤمِناتُ بَعضُهُم أَولِیاءُ بَعضٍ» (توبه/۷۱) ناظر به شبکه‌سازی انسانی برای پاسداری از ارزش‌هاست. ایشان بر تربیت مدیران و جامعه‌ای با فهم عمیق قرآنی تاکید کرده‌اند.

  1. حفظ وحدت و مقابله با تفرقه

هشدار «وَلا تَکونوا کَالَّذینَ تَفَرَّقوا…» (آل‌عمران/۱۰۵) بیانگر ضرورت صیانت از انسجام امت است. بیانات ۲۵ فروردین ۱۳۹۴: وحدت، سپر اصلی در برابر فتنه‌های داخلی و خارجی است.

  1. امیدآفرینی تمدنی و افق ظهور

آیه «وَنُریدُ أَن نَمُنَّ عَلَى الَّذینَ استُضعِفوا…» (قصص/۵) وعده راهبردی و افق نهایی را ترسیم می‌کند. در بیانات ۲۱ تیر ۱۳۸۸ و ۳۰ بهمن ۱۳۷۰، استمرار حکومت اسلامی به‌عنوان بخشی از فرآیند تحقق این وعده معرفی شده است.

از این هشت مؤلفه برمی‌آید که «نظریه استمرار قرآنی حکومت اسلامی» در عصر غیبت، نظامی از باورها و راهبردهاست. این هشت مؤلفه در کنار هم تصویری یکپارچه می‌سازند: مشروعیت از خدا، مسئولیت بر دوش مردم، پیشرفت بر مدار عدالت و ایمان، گذر از میدان‌های آزمایش، مقاومت در برابر دشمن، تربیت کادر ولایی، وحدت امت و امید به وعده الهی. نتیجه این منظومه آن است که حکومت اسلامی نه یک ساختار اداری، بلکه یک موجود زنده قرآنی است که در مسیر تحقق وعده‌های خدا حرکت می‌کند و تا روز ظهور، با تکیه بر این مؤلفه‌ها استمرار می‌یابد، با آزمون‌ها و تهدیدها تکامل می‌یابد، با عدالت و ایمان زنده می‌ماند، با وحدت و مقاومت رشد می‌کند و با امید به ظهور، افق خود را می‌بیند.

بخش چهارم: جایگاه تفسیری و نوآوری روشی در اندیشه قرآنی رهبری

پرسش ۱۴

به نظر شما آیا می‌توان از روش مقام معظم رهبری در تفسیر سیاسی-اجتماعی قرآن، یک الگوی خاص در حوزه تفسیر موضوعی و راهبردی ارائه داد؟

پاسخ

این پرسش که به امکان استخراج یک الگوی خاص در عرصه تفسیر موضوعی و راهبردی قرآن بر مبنای روش مقام معظم رهبری (مدظله‌العالی) اشاره دارد، پرسشی بنیادی، کلان و دارای بار راهبردی است؛ زیرا ناظر به امکان ساختن «الگو» از یک روش بشری ولیّ‌فقیه الهی‌تبار است، الگویی که بتواند در حوزه «تفسیر موضوعی–راهبردی» به‌کار بسته شود.

از رهگذر تتبّع در آثار و بیانات معظم‌له، برای بنده مسلّم شده است که ایشان در تفسیر سیاسی–اجتماعی قرآن، نوعی روش ترکیبی سه‌لایه را به‌کار می‌برند که هم بر بنیان‌های نظری و قرآنی استوار است و هم از ظرفیت بالایی برای کاربست در میدان سیاست و اجتماع برخوردار است. این روش قابلیت تبدیل به یک مدل آکادمیک را دارد و می‌توان آن را در سه بُعد اصلی توضیح داد:

۱. بُعد مبنایی و معرفتی / جهان‌بینی قرآنی

معظم‌له ابتدا چارچوبی اعتقادی را در نسبت با قرآن مفروض می‌گیرند. در نگاه ایشان، قرآن کریم نه صرفاً منبع اخلاق فردی یا عبادات، بلکه منشور حیات امت اسلامی در تمام عرصه‌هاست. این همان دیدگاه حداکثری مرجعیت قرآن است که بارها در فرمایشات خود به آن تصریح دارند.

  • محوریت ولایت الهی: از «إِنِ الحُکْمُ إِلَّا لِلَّهِ» (یوسف/۴۰) تا وعده «وَنُریدُ أَن نَمُنَّ عَلَى الَّذینَ استُضعِفوا» (قصص/۵) خط ممتدی ترسیم می‌کنند که بنیاد حاکمیت را در ولایت الهی و حرکت تاریخی امت می‌بیند.
  • افق تاریخی و تمدنی: آیات وعده‌محور، افق آینده را ترسیم کرده و نگاه بلندمدت را تقویت می‌کنند. چنین نگاه حداکثری، بستر لازم برای دستیابی به الگوهای عملی و راهبردی را فراهم می‌آورد.

رهبری در امتداد این الگو، نقطه کانونی را «اقامه دین» می‌دانند. در بیان قرآنی، دین مجموعه‌ای از باورها، احکام و ارزش‌های مشترک برای همه شرایط تاریخی است و اقامه آن – به معنای برپاداشتن کل این منظومه – هدف همه انبیا بوده است («لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» حدید/۲۵). این نگاه، پیوند وثیقی میان تفسیر راهبردی و اداره جامعه ایجاد می‌کند، زیرا در آن، حکومت بخشی از بسته کامل دین است نه ابزار موقت یا فرعی.

۲. بُعد روشی و فرآیندی

روش تفسیری ایشان کاملاً با اقتضائات زمان پیوند خورده و با یک فرآیند چندمرحله‌ای اجرا می‌شود که می‌توان آن را چنین دسته‌بندی کرد:

  1. مسئله‌یابی از متن واقع: ابتدا چالش‌ها، مشکلات یا نیازهای عینی امت اسلامی شناسایی می‌شود؛ همانند استمرار حکومت در عصر غیبت، عدالت، وحدت، مقاومت یا تهدیدات نرم‌افزاری.
  2. آیه‌یابی موضوعی: بازگشت به متن قرآن و گزینش مجموعه آیات هم‌موضوع و هم‌پوشان و در عین حال هم افزا که بتوانند منظومه معنایی و تحلیلی یک مسئله را بسازند؛ نه صرفاً یک آیه منفرد.
  3. پیوست‌سازی مفهومی بین آیات: ترکیب و هم‌نشینی آیات برای ساخت یک منظومه راهبردی؛ مشابه پیوند آیات مقاومت با دوران دفاع مقدس یا مفاهیم «جهاد تبیین» در عصر جنگ نرم.
  4. تنزیل مفاهیم به شرایط تاریخیاجتماعی: تطبیق آموزه‌های قرآنی با شرایط عصر انقلاب و جمهوری اسلامی، بر اساس سنت‌های الهی چون «إِنَّ اللّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَومٍ…» (رعد/۱۱).
  5. چشم‌اندازسازی / افق‌گشایی آینده‌محور: استفاده از وعده‌های قطعی قرآن برای ترسیم جهت‌گیری‌های بلندمدت، مانند تحقق وعده استخلاف.

این چینش روشی باعث می‌شود که فهم قرآن نه تنها پاسخ‌گوی نیاز امروز باشد، بلکه مسیر روشن آینده را نیز ترسیم کند.

۳. بُعد کاربستی و سیاست‌گذاری

گام نهایی در این الگو، ترجمه فهم قرآنی به راهبرد عملیاتی است. در این مرحله، خروجی تفسیر، صرفاً بیان معنای آیات نیست، بلکه ارائه نقشه عمل سیاسی–اجتماعی و حتی تمدنی است.

نمونه روشن: در نظریه «استمرار قرآنی حکومت اسلامی» در عصر غیبت، معظم‌له مجموعه‌ای از آیات همچون یوسف/۴۰، حدید/۲۵، رعد/۱۱، حج/۴۱ و قصص/۵ را در کنار یکدیگر قرار می‌دهند و دستگاه مفهومی می‌سازند که اجزای آن عبارت است از:

  • مشروعیت الهی
  • تکلیف امت
  • عدالت‌محوری
  • مقاومت فعال
  • امیدبخشی تمدنی

این منظومه سپس به استراتژی «حفظ و بالندگی حکومت اسلامی تا افق ظهور» ترجمه می‌شود.

از مجموع این ابعاد روشن می‌شود که روش تفسیری مقام معظم رهبری ظرفیت کامل برای الگوسازی علمی در حوزه «تفسیر موضوعی–راهبردی» را دارد. این الگو از سه ویژگی اساسی برخوردار است:

  1. وفاداری به متن وحی و سنت‌های الهی
  2. پاسخ‌گویی دقیق به نیازهای روز امت اسلامی
  3. برنامه‌ریزی برای افق‌های بلندمدت و تمدنی

این مدل، ورای بازخوانی آیات، به تولید «سیاست قرآنی» منجر می‌شود و می‌تواند به‌عنوان یک چارچوب رسمی در پژوهش‌های راهبردی قرآن و حکمرانی در سطوح ملی و فراملی به‌کار گرفته شود. همچنین، بافت معرفتی غنی و رهیافت روشمند آن، این الگو را در میان رویکردهای تفسیر سیاسی–اجتماعی قرآن، به نمونه‌ای ممتاز و کارآمد بدل ساخته است.

پرسش ۱۵

مقام معظم رهبری در روش تفسیری خود چه نسبتی میان قرآن و علوم انسانی برقرار می‌کنند و چگونه مرجعیت قرآن را در تولید علوم انسانی تبیین می‌نمایند؟

پاسخ

مقام معظم رهبری، قرآن را نه‌فقط کتاب هدایت معنوی فردی، بلکه سرچشمه‌ای جامع برای «علوم انسانی» می‌دانند که باید بازآفرینی این علوم براساس جهان‌بینی توحیدی را بر عهده بگیرد.

ایشان بارها تصریح فرموده‌اند که علوم انسانی رایج در جهان امروز بر مبانی مادیسکولار شکل گرفته‌اند و بدون بازنگری، نمی‌توانند جامعه اسلامی را به اهداف قرآنی برسانند. بر همین اساس، مرجعیت قرآن در علوم انسانی یعنی:

  1. بازسازی مبانی معرفتی علوم انسانی بر اساس اصولی که آیات قرآن مطرح می‌کنند؛ مانند:
    • ولایت الهی: «إِنِ الحُکْمُ إِلَّا لِلَّهِ» (یوسف/۴۰)؛ حاکمیت قانون الهی بر همه عرصه‌های اجتماعی.
    • کرامت انسان: «وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ» (اسراء/۷۰)؛ به‌عنوان زیربست انسان‌شناسی اسلامی.
    • سنت‌های الهی: مانند سنت استقامت و پیروزی (قصص/۵، آل عمران/۱۳۹)؛ در علم سیاست و جامعه‌شناسی.
  2. فرایند استخراج و تنزیل: از نگاه رهبری، قرآن مفاهیم راهبردی را به‌صورت مبانی و الگو ارائه می‌کند و وظیفه پژوهشگر است این مبانی را با روش علمی به نظریه‌های کاربردی علوم انسانی ترجمه کند.
  3. پرهیز از التقاط: علوم انسانی اسلامی از منظر قرآن باید بر شالوده توحیدیِ ناب استوار باشد و از آمیختگی با فلسفه‌های مادّی پرهیز کند.

در این چارچوب، مرجعیت قرآن به معنای استخراج مبانی علوم انسانی از متن وحی است، نه استفاده جزیی یا تزئینی از آیات. از دید رهبری، قرآن با ارائه مبانی انسان‌شناسی، جامعه‌شناسی و سیاست، نقطه عزیمتی برای بازآرایی همه شاخه‌های علوم انسانی فراهم می‌کند؛ برعکسِ نگاه‌هایی که علوم انسانی مدرن را یکپارچه می‌پذیرند و صرفاً گزاره‌های اخلاقی قرآن را به آن می‌افزایند. ایشان در ۱۳۹۳/۰۹/۲۶ در دیدار با پژوهشگران علوم انسانی فرمودند: «قرآن فقط کتاب عبادت نیست؛ کتاب زندگی است؛ باید از آن مبانی علوم انسانی را گرفت و جامعه را بر اساس آن اداره کرد؛ وگرنه به همان شیوه غربی پیش خواهیم رفت و به همان بن‌بست‌ها می‌خوریم.»

پرسش ۱۶

نسبت روش تفسیری ایشان با دیدگاه‌های سنتی‌تر مانند تفسیر المیزان یا تفسیر حکومتی امام خمینی چیست؟

پاسخ

در پاسخ به این پرسش که نسبت روش تفسیری مقام معظم رهبری با دیدگاه‌های سنتی‌تر، مانند تفسیر المیزان علامه طباطبایی و تفسیر حکومتی امام خمینی(ره) چیست، باید عرض کنم که این نسبت را نمی‌توان صرفاً در قالب شباهت یا تفاوت توضیح داد. بلکه باید آن را در قالب یک رابطه «تداوم همراه با تمایز» فهم کرد.                اگر بخواهم از نقطه آغاز بگویم، علامه طباطبایی در المیزان قرآن را کتابی می‌دانست که برای هدایت جامع بشر آمده است. او بر قاعده «تفسیر قرآن به قرآن» پای فشرد و سنت‌های الهی را در تاریخ با رویکردی فلسفی و تحلیلی بازخوانی کرد. نگاه او به قرآن، هرچند عمیق و پایدار بود، اما کمتر با رخدادهای جاری و مسائل فوری جامعه روز پیوند مستقیم برقرار می‌کرد. در مقابل، روش مقام معظم رهبری با پایبندی به همان مبانی علمی المیزان، یک گام جلوتر می‌رود و مسئله‌یابی را نه فقط از متن قرآن بلکه از بطن واقعیت‌های امروز امت اسلامی آغاز می‌کند. سپس با انتخاب آیات متناسب، ساختن شبکه مفهومی میان آنها و تنزیل آموزه‌ها به شرایط تاریخی معاصر، پیوندی ارگانیک میان متن وحی و میدان سیاست برقرار می‌نماید. برای نمونه، آیه «وَنُریدُ أَن نَمُنَّ عَلَى الَّذینَ استُضعِفوا» که علامه بیشتر در سطح بیان سنت الهی پیروزی مستضعفان تفسیر می‌کند، در قرائت رهبری هم‌زمان بر استمرار انقلاب اسلامی و وعده ظهور تطبیق داده می‌شود، چنان‌که در سخنرانی ۲۱ تیر ۱۳۸۸ بر آن تصریح فرموده‌اند. اما اگر به روش امام خمینی(ره) نظر کنیم، ایشان نیز همانند رهبری، قرآن را نه فقط کتاب اخلاق و عبادت، بلکه منشور اقامه دین و تأسیس حکومت می‌دانستند. رویکرد امام خمینی رویکردی انقلاب‌آفرین و بسیج‌کننده بود؛ سخنان ایشان بیشتر خطابی و اراده‌انگیز بود تا بتواند توده‌ها را برای قیام و برپایی نظام اسلامی به حرکت درآورد. روش مقام معظم رهبری در عین حفظ این روح انقلابی، به سمت فرمول‌بندی نظام‌مند حرکت کرده است؛ یعنی فرآیندی طراحی شده که در آن آیه از جایگاه الهام‌بخش به جایگاه مبنای سیاست‌گذاری و تصمیم‌سازی ارتقا می‌یابد. افزوده مهم ایشان، بُعد آینده‌پژوهی ساختاریافته است. اگر امام خمینی تمرکز اصلی خود را بر ضرورت ایجاد حکومت و اقامه دین در عصر غیبت می‌نهادند، مقام معظم رهبری بیش از آن بر استمرار، بالندگی و آماده‌سازی جامعه برای تحقق وعده‌های قرآنی در دوران پس از استقرار نظام تمرکز می‌کنند.

در جمع‌بندی، می‌توان گفت روش مقام معظم رهبری از یک‌سو استواری علمی و دقت روشی المیزان را به ارث برده، از سوی دیگر شور حکومتی و پیوند مستقیم قرآن با عرصه سیاست را از امام خمینی گرفته و در عین حال، ویژگی ممتاز خود را افزوده است: تبدیل این دو میراث به الگویی موضوعی–راهبردی که به‌صورت زنده و روزآمد، توان پاسخ‌گویی به نیازهای امروز و ترسیم افق‌های بلندمدت را دارد. این همان چیزی است که آن را می‌توان «تداوم خلاق سنت تفسیری معاصر» نام گذاشت؛ سنتی که هم ریشه در عمق میراث علمی دارد و هم شاخه‌هایش در فضای زنده سیاست و حکمرانی رو به آینده گسترده شده است.

این مقایسه را از جهت دیگر نیز می­توان انجام داد.می­توان بحث را در سه لایه‌ی «مبنایی»، «روش‌شناختی» و «کارکردی» طرح کنیم:

۱. لایه مبنایی: منطق درونی و جایگاه قرآن در نظام اندیشه

  • در المیزان: علامه طباطبایی بر فراگیری قرآن در هدایت، اصل «تفسیر قرآن به قرآن» و بازخوانی سنت‌های الهی به‌مثابه قانون‌مندی تاریخ تأکید دارد. قرآن در نگاه او، کتاب هدایت کلان و پایدار است که نیازمند خوانش تدبرآمیز فراتاریخی می‌باشد.
  • در اندیشه امام خمینی: قرآن، نه فقط منشور هدایت بلکه کتاب «انقلاب» و «اقامه حکومت» است. نگاه ایشان به قرآن آمیخته با ضرورت عملیاتی‌سازی احکام و ایجاد ساختار قدرت مشروع در عصر غیبت است.
  • در روش رهبری: ضمن حفظ جامعیت هدایت قرآنی، مرجعیت قرآن به‌صورت حداکثری فهم می‌شود؛ قرآن نه صرفاً به مثابه مبنای نظری، بلکه به‌عنوان «منشور سیاست‌گذاری تمدنی» که باید در همه لایه‌های حکمرانی جاری شود.
  1. لایه روش‌شناختی: مسیر تولید معنا و پیوند متن با واقعیت
  2. المیزان: فرایند فهم بر محور آیات هم‌خانواده، با تکیه بر زبان‌شناسی، تحلیل فلسفی و گاه رجوع به روایات، بدون ورود مستقیم به سیاست روز.
  3. امام خمینی: بازخوانی آیات به‌مثابه فرمان‌نامه قیام و اقامه دین؛ روش خطابی–ارادی که در آن، «تحریک اراده اجتماعی» مقدم بر صورت‌بندی نظری است.
  4. مقام معظم رهبری: طراحی یک چرخه روشمند پنج‌گانه:
    • مسئله‌یابی از متن واقع (چالش‌های روز انقلاب و امت)
    • آیه‌یابی موضوعی و شبکه‌سازی مفهومی
    • پیوست‌سازی مفهومی بین آیات
    • تنزیل شرایطی (انتقال مفهوم به بستر واقعیات زمانه)
    • افق‌گشایی تمدنی بر اساس وعده‌های قرآنی

۳. لایه کارکردی: نتیجه و کاربست اجتماعیسیاسی تفسیر

  • در المیزان: دستاورد اصلی، تعمیق مبانی اعتقادی و فلسفی و ارائه تبیین‌های قاعده‌مند از سنت‌های الهی.
  • در امام خمینی: تولید گفتمان انقلابی و احیای حاکمیت اسلامی؛ ایجاد اراده جمعی برای برپایی و تثبیت نظام اسلامی.
  • در رهبری: تولید «الگوی موضوعی–راهبردی» که از متن قرآن، مسیر سیاست‌گذاری و تصمیم‌سازی استخراج می‌کند؛ راهبرد «حفظ، بالندگی و آماده‌سازی نظام برای تحقق وعده ظهور» نمونه زنده این کارکرد است.

 

بر این اساس روش تفسیری مقام معظم رهبری را می‌توان نقطه تلاقی سه جریان دانست:

  1. عمق روشی و پایبندی علمی به سبک المیزان،
  2. روح حاکم بر متن و پیوند آن با سیاست به شیوه امام خمینی،
  3. افزوده خاص: یک مدل عملیاتی نظام‌مند که قدرت تبدیل معنا به سیاست کارآمد و آینده‌نگر را دارد.

این نسبت را می‌توان «تداوم خلاق سنت تفسیری معاصر» نامید؛ سنتی که در آن، میراث فکری عمیق و انگیزش سیاسی–اجتماعی، در چارچوب یک طراحی فرایندی و آینده‌پژوهانه سازمان‌دهی می‌شود.

پرسش

به نظر شما به عنوان یک اندیشمند قرآنی که در مورد اندیشه قرآنی مقام معظم رهبری مطالعات و آثاری داشته­اید، آیا پویایی اندیشه قرآنی ایشان که در ارتباط با مسائل و تحولات روز بوده، سبب تحول و عدم ثبات اندیشه ایشان نشده است یا اینکه ما با یک فکر و اندیشه باثبات و منسجم مواجه هستیم. به نظر شما انسجام فکری و ثبات دیدگاه قرآنی رهبری چگونه در مرور آثار و بیانات ایشان طی چند دهه نمایان است؟

پاسخ:

مرور چند دهه بیانات قرآنی مقام معظم رهبری نشان می‌دهد که اندیشه قرآنی ایشان از آغاز فعالیت علمی و سیاسی تا امروز دارای یک «ستون فقرات مفهومی» ثابت است. بررسی‌های میدانی و پژوهش‌های محققان  نشان می‌دهد لایه‌های فکری و روش‌شناسی ایشان در طول دهه‌ها بدون تغییر مبنایی باقی مانده و صرفاً دامنه مصادیق و تنوع موضوعات گسترش یافته است. بررسی­های من نشانگر چند چیز است:

  1. ثبات مبانی معرفتی: اصول کلیدی مانند حاکمیت الهی، جامعیت قرآن، سنت‌های تاریخی–الهی و نگاه تمدنی به دین، از ابتدای دهه ۶۰ تا امروز بدون تغییر در کانون تحلیل‌ها باقی مانده است.
  2. تداوم رویکرد آینده‌نگر: از دفاع مقدس تا بیانیه گام دوم، عنصر «افق‌گشایی تمدنی بر اساس وعده‌های قرآنی» در گفتار ایشان حضور مداوم دارد. نمونه: استناد مکرر به آیه «إِن تَنصُرُوا اللَّهَ یَنصُرْکُمْ» (محمد/۷) در همه مقاطع دوران پرچم‌داری.
  3. انسجام روش‌شناختی: فرآیند پنج‌گانه‌ی مسئله‌یابی از متن واقع، آیه‌یابی موضوعی، شبکه‌سازی مفهومی، تنزیل به شرایط، و ترسیم افق آینده، در بیانات موضوعی ایشان – چه در خطبه‌ها و چه در درس‌های تفسیری – با تفاوت در مثال‌ها، ولی با فرم ثابت اجرا می‌شود.
  4. رشد مفهومی و تکامل مصادیق: اگرچه روش ثابت است، اما دامنه موضوعات و عمق تحلیل در گذر زمان متناسب با نیاز امت اسلامی گسترش یافته است. مثال: در دهه ۶۰ تمرکز بر «ضرورت تشکیل حکومت»، در دهه ۹۰ تمرکز بر «استمرار و بالندگی و امید به ظهور».

این ثبات و انسجام را می­توان در قول خود ایشان نیز پی­گرفت: «مبنای ما همان است که از روز اول گفته‌ایم؛ وحی الهی و قرآن معیار است و تغییر نیازهای زمان فقط دایره مصادیق را توسعه می‌دهد، نه اصول را.» (۱۳۹۹/۰۸/۱۳)

جمع‌بندی | چالش‌ها و پیشنهادات علمی

پرسش ۱۷

در پایان، اگر بخواهیم اندیشه قرآنی ایشان درباره حکومت اسلامی را در محافل علمی بهتر معرفی کنیم، از چه مسیرهایی باید ورود کنیم؟

پاسخ

برای معرفی اندیشه قرآنی مقام معظم رهبری درباره حکومت اسلامی در محافل علمی، باید کار را نه به شکل مقطعی و شعاری، بلکه با یک طرح پخته و روشمند پیش برد.

اولین مسیر، بازخوانی مستقیم بیانات و آثار قرآنی ایشان است. بسیاری از برداشت‌ها و تحلیل‌ها وقتی قوت می‌گیرند که متنِ خودِ سخنان ایشان مبنای کار باشد؛ به‌ویژه آن‌جا که آیه را به واقعه سیاسی یا اجتماعی معاصر گره می‌زنند. شکل‌گیری یک «مجموعه موضوعی از تفاسیر و تطبیقات قرآنی ایشان» ـ مثلاً در حوزه استمرار حکومت اسلامی یا مقاومت ـ می‌تواند در محافل علمی منبع معتبر و ارجاع‌پذیر باشد.

مسیر دوم، تدوین مدل نظری روش تفسیری ایشان است؛ یعنی همان حلقه‌های پنج‌گانه‌ای که بارها عرض کرده‌ام: مسئله‌یابی، آیه‌یابی، شبکه‌سازی مفهومی، تنزیل شرایطی و افق‌گشایی تمدنی. اگر این فرایند در قالب یک «نظام‌نامه پژوهشی» به محققان ارائه شود، هم اهل حوزه و هم دانشگاه می‌توانند آن را به‌صورت استاندارد در پژوهش‌های خود به کار گیرند.

مسیر سوم، برقراری گفت‌وگوی علمی تطبیقی است؛ برای مثال، مقایسه تطبیقی اندیشه قرآنی ایشان با المیزان، با اندیشه امام خمینی یا حتی با رویکردهای تفسیری اهل سنت در حوزه سیاست. این کار علاوه بر نشان دادن نقاط تمایز، مبنای گفتگوهای بین‌المذاهبی و بین‌المللی را نیز فراهم می‌کند.

چهارمین مسیر، ورود به عرصه مطالعات میان‌رشته‌ای است. اندیشه قرآنی ایشان درباره حکومت اسلامی تنها یک بحث فقهی یا تفسیری خشک نیست؛ بُعد جامعه‌شناختی، علوم سیاسی، آینده‌پژوهی و حتی روان‌شناسی اجتماعی دارد. پیوند دادن این ابعاد به زبان علمی رشته‌های گوناگون، باعث می‌شود مخاطبان دانشگاهی نیز به آن جذب شوند.

و نهایتاً، بومی‌سازی و تجربه‌نگاری؛ یعنی مستندسازی چگونگی تحقق عملی این اندیشه در ساختار نظام جمهوری اسلامی ـ از پیروزی انقلاب تا امروز ـ و تحلیل فرصت‌ها و چالش‌های آن. این بعد تجربی، در کنار استدلال‌های قرآنی، روایت زنده‌ای برای معرفی در مجامع علمی جهانی خواهد بود. به بیان دیگر، اگر بخواهم خلاصه کنم، مسیر معرفی در محافل علمی از «منبع‌یابی و تدوین نظام‌مند»، به «تطبیق و میان‌رشته‌ای‌سازی»، و در نهایت به «روایت تجربه» ختم می‌شود. چنین معرفی‌ای همانند یک نهال نیست که فقط یک‌بار غرس شود؛ باید مدام آبیاری شود تا در ذهن مخاطب علمی، هم ریشه بگیرد و هم ثمر دهد.

پرسش ۱۸

در فضای علمی معاصر، مهم‌ترین چالش نظریه ولایت فقیه از منظر قرآنی، چه برداشت‌هایی از مفاهیم سیاسی قرآن است؟ چگونه می‌توان این چالش‌ها را پاسخ داد؟

پاسخ

مهم‌ترین چالش‌های نظریه ولایت فقیه از منظر قرآنی در فضای علمی معاصر، به برداشت‌های متفاوت و گاه تقلیل‌گرایانه از مفاهیم سیاسی قرآن برمی‌گردد.

یک دسته از این برداشت‌ها، نگاه حداقلی به قرآن است. این نگاه قرآن را صرفاً کتاب اخلاق و معنویت فردی می‌داند که مأموریتش محدود به عبادت و آخرت است و هیچ مسئولیتی در قبال اداره جامعه ندارد. در این قرائت، آیه‌هایی مثل «إِنِ الحُکمُ إِلّا لِلّه» (یوسف/۴۰) یا «وَ مَن لَم یَحکُم بِما أَنزَلَ اللّه» (مائده/۴۴) صرفاً توصیه‌های کلی تلقی می‌شود، نه مبنای ساختار حکومتی. طبیعی است که بر اساس چنین برداشتی، ولایت فقیه هم فرع غیرضروری خواهد بود. یکی از زمینه‌های این چالش‌ها، تفاوت در «نوع نگاه» به ماهیت قرآن است؛ به طور کلی می‌توان سه رویکرد را شناسایی کرد: رویکرد حداقلی که قرآن را صرفاً کتاب اخلاق و معنویت فردی می‌داند؛ رویکرد میانه که علاوه بر معنویت، بخشی از نیازهای اجتماعی را به قرآن نسبت می‌دهد؛ و رویکرد حداکثری که قرآن را مرجع تام در حوزه باور، اخلاق، شریعت و سیاست می‌داند. رویکرد مقام معظم رهبری در دسته سوم قرار می‌گیرد و همین مبناست که تفسیر سیاسی–اجتماعی و نظریه ولایت فقیه را ممکن و              ضروری می‌سازد.

دسته دوم، برداشت تجزیه‌ای از مفاهیم سیاسی قرآن است. در این نگاه، مفاهیمی مانند «ولایت»، «شورا»، «طاعت»، یا «حکومت» به‌صورت مجزا و بدون ارتباط نظام‌مند بررسی می‌شوند. نتیجه این است که مثلاً مفهوم شورا را به‌گونه‌ای می‌خوانند که جای هر رهبری ساختاریافته را می‌گیرد، یا ولایت را به معنای صرف محبت و دوستی محدود می‌کنند، درحالی‌که در نظام آیات، این مفاهیم در یک منظومه ولایی قرار دارند.

دسته سوم، قرائت تاریخی‌نگر مطلق است. پیروان این نگاه می‌گویند آیات سیاسی قرآن، مثل آیات جهاد، ولایت یا حکم به ما أنزل الله، مخصوص جامعه صدر اسلام و شرایط خاص آن بوده و در روزگار ما الزام‌آور نیست. این برداشت عملاً پیوند وحی با حکمرانی معاصر را قطع می‌کند.

برای پاسخ به این چالش‌ها، به نظرم باید سه مسیر را جدی گرفت:

اول، بازسازی نظام مفهومی قرآن در حوزه سیاست به شیوه‌ای که مقام معظم رهبری در روش موضوعی–راهبردی انجام می‌دهند. یعنی ولایت، عدالت، شورا، امر به معروف، جهاد، نصرت و… باید در یک شبکه واحد تحلیل شود تا هر برداشت تقطیع‌شده، به سرعت ناتمام بودنش آشکار گردد.

دوم، تفسیر زمان‌مند بدون تاریخ‌زدگی؛ یعنی آیات در بافت اصلی خود فهم شوند، اما سنّت‌های الهی که این آیات بیان می‌کنند به شرایط روز امت سرایت داده شود. سنت‌هایی مثل وعده نصرت مستضعفان یا لزوم حکم به ما أنزل الله، قاعده‌های ثابت‌اند که با تغییر شرایط تطبیق پیدا می‌کنند، نه اینکه منسوخ شوند.

سوم، پیوند نظریه با تجربه زیسته؛ یعنی نشان دادن اینکه ولایت فقیه، صرفاً یک مباحثه فقهی نیست، بلکه در چهار دهه اخیر به‌عنوان سازوکار عملی اجرای احکام و مقابله با سلطه خارجی کار کرده است. وقتی نظریه در آزمایشگاه تاریخ کارآمدی خودش را اثبات کند، پشتوانه استدلال قرآنی آن هم در فضای علمی قوی‌تر دیده می‌شود. به عبارت دیگر، همان‌طور که خود رهبر معظم انقلاب بارها فرموده‌اند، «قرآن کتاب زندگی است»، و اگر زندگی امت اسلامی در گستره اجتماع و حکومت تنظیم نشود، برداشت ما از قرآن ناقص خواهد ماند.

 

 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

پیمایش به بالا